کاری که خدا با تو می کند
سلام یسری جان ؛ دختر حالا یکساله من ، اینک من از جذبه عطر اگین نگاهت با تو سخن می گویم از فرداهای نیامده ، از قیل و قال امروز و از حواشی روزهای رفته بر باد . این روزها آنقدر دلتنگت هستم که گاه احساس می کنم فاصله هایمان صفر شده ، اما لمس نگاه تو مقدور نیست و نیز کابوس ندیدنت ، رویای با توبودن را شکنجه می دهد . در این روزهایی که همه چیز در حال تغییر است به سراغت آمده ام تا بر دوشم سوارت کنم و بگویم آنچه را که باید بدانی و درک کنی تا بزرگ شوی. دختر نازم ؛ آمده ام تا چشمت را باز کنم بر نظراتی که در این چند روزه به وبلاگت سرازیر گشته است و برایت بخوانم ایمیل ها و پیامک هایی را که با نام ت...
نویسنده :
بابای یسری جان
8:32