یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

برای تو می نویسم

1391/12/5 9:15
903 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام یسری جان ؛

هرگاه دلم به وسعت غروب پاییز می گیرد و از تمام ستاره های خاموش آسمان ناامید می شوم ، هرگاه ثانیه های علاقه ام سنگین تر از قبل قدم برمی دارند و شوق داشتن تو از خود بیخودم می کند به سراغت می آیم ، هرچند نرم و آهسته .

دلنوشته هایم را از نو می خوانم ، تا جان در کالبدم بدود ، روانم تازه تر شود و چیزی شبیه قلقلک ،  تو را در من نوازش کند . بعضا" نظرات وبلاگت را چند باره می خوانم ، تا مبادا متهم به خیانت شوم از آنچه فراموش کرده ام برایت بنویسم .

دختر نازم ؛

هرگاه خواندن و نوشتن را آموختی و هرزمان به این دلنوشته ام رسیدی به دقت بخوان تا اگر روزی ازت پرسیدند پدرت به چه خاطر برایت می نوشت ، دلیل محکمی داشته باشی .

بگذار همگان بدانند ، منِ خسته ، می نویسم که بهانه های ریز و درشت دلم به تو ختم شود ، برای لحظاتی که دلم تو را می خواهد ، تا در يك كوچه بدون بست کمی باهم راه برویم  .

می نویسم برای وقتی هایی که دلخور می شوم ، بغض می کنم ، اشکهایم می آیند ، پشت صورتکی که می خندد  قایم می شوم تا تو بخندی .

می نویسم برای آن لحظاتی که درد دلهایم به وسعت چشمانت می گردد و منحنی لبانم برعکس می شود و پرمی شوم از تویی که نمیدانی همه اینها برای توست .

می نویسم تا بین دل و چشمم صلح و مساوات برقرارشود  برای وقتی که دلتنگت می شوم و چشمم حسودم نمی گذارد قطره ای ببارد و توجیحش می کند : « مرد که گریه نمی کند » .

می نویسم که اگر روزی نخواستی من را همراه خودت به گردش ببری ، چیزی برای خواندن داشته باشم .

می نویسم تا بتوانم بگویم خدا جان ؛  من در تربیت فرزندم قصوری نکرده ام ، همه چیز را به او گفته ام این هم سندش .

می نویسم برای روزهایی که ادامه دارند و از تو خبری نمی شود .

می نویسم تا اینجا محلی باشد برای صدای یک پرواز ، فرود یک فرشته ، آغاز یک معراج و شروع یک زندگی .

ای همه باور من ؛

وقتی برای تو می نویسم به بغض ابر خیره می مانم و تنها به این پرواز معکوس لبخند می زنم . وقتی احساس خود را نسبت به تو با واژه ها بیان می کنم ، راحت تر می توانم نفس بکشم .

 خواهش می کنم بگذار بنویسم چون نمی دانم چند ستاره تا صبح دیدارمان باقی مانده است .

و کلام آخر ؛

به یاد داشته باش برای آنکه قهرمان زندگیت باشم تک تک ثانیه های عُمرم را وقف تو کرده ام ، می توانی نشانی اش را از موهای سفیدم بگیری که آرام آرام جایشان را با سیاه ها عوض می کنند .

راستی به نظرت آنهایی که در خانه سالمندان زندگی می کنند ، این روزها وبلاگشان فعال است و هنوز براي بچه هايشان مي نويسند ؟!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان علیرضا
5 اسفند 91 10:05
زیبا مینویسید
خدا برایتان حفظ کند دخترک شیرینتان را
اما
با خواندن مطالبتان گردی از غم پنهان و مبهمی بر دل مینشیند که نمیدانم سوء برداشت من است یا حس و حال شما است که به خواننده منتقل میگردد؟!


اين پاسخ هميشگي من است « آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند» ، مسلما و باتوجه به مسئوليتها و احساساتي كه در قبال فرزند دلبندتان داريد ، اين جملات حرف دل شما نيز خواهد بود .
ضمنا همواره سعي كرده ام ميان آهنگ وبلاگ و نوشته هايم پيوندي را ايجاد كنم.
از بذل عنايت سركار عالي متشكرم

مامان طاها
5 اسفند 91 13:10
خیلی خیلی زیبا مینویسید.
دختر شیرینی دارین از طرف من ببوسیدش.


شما محبت داريد ، تشكر مي كنم
منتظر یه فرشته
5 اسفند 91 14:15
بسیار زیبا می نویسید انسان گویی به عالم دیگر می رود و به فکر فرو می رود و گاهی هم نوشته هایتان برایم پند اموز است خدا دختر شیرینتان را به شما ببخشد و اورا از سربازان امام زمان کند حسابی باید مواظب دختر گلتان باشید و او را همیشه همیشه مورد عنایت خویش قراردهید وقتی نوشته هایتان را می خوانم اشک در چشمانم حلقه می زند و یسری جان باید به همچین پدر و مادری افتخار کند


براي دعاي قشنگتان آميني بلند مي گويم و به پاس اين همه لطف شما سر تعظيم فرو مي آورم
يا علي - التماس دعا

نوید
5 اسفند 91 14:56
عالی بود مثل همیشه...
النماس دعا


متشكرم برادر
برايت بهترينها را از خداوند يكتا خواستارم
عمه حدیث خوشگله
5 اسفند 91 16:45
قلم زیبا و شیوایی برای دخترتون دارین
حرفی از مادر(خالق دوم بشر البته به اذن خدا) بیان نکرده اید، در عجبم که یک پدر انقدر لطیف و احساسی جملاتی را از عمق وجود همانند یک مادر بیان می کند!!!

برای چی اسم یسری را انتخاب کردید؟ احساس میکنم بعد از یک مشکل و سختی بزرگ، خداوند نور امیدی بنام یسری به شما عطا کرد تا زندگی بخش تمام لحظات تنهایی پدرش باشه.
یسری (مادر)هم داره؟؟؟


عمه حدیث خانم سلام
خوشحالم که به وبلاگ یسری جان تشریف آوردید
با کوله ای از سئوال شگفت زده ام کردید و من به احترامتان تک تک آنها را پاسخمی دهم.
1- کسانی که این وبلاگ را دنبال می کنند می دانند در هر دو سه پست از همسر عزیزم تشکر می کنم و قدردان زحماتش هستم ، چرا که اگر او نبود اینک دختر گلم هم نبود ، لذا سوء تعبیر شما اینچنین اصلاح می کنم.
2- بیان احساس پدر و مادر نمی شناسد ، قلمها در جایی سنگینی می کند که غرور مانع می شود و نمی گذارد آنچه که در دل می جوشد به زبان بیایند، هرچند من برای دخترم غرورم را خرج می کنم تا بداند چقدر دوستش دارم
3- اسم یسری را به تنهایی به معنای گشایش پس از سختی نیست ، بلکه مترادف با دختر خوش قدم می باشد. هرچند سختی آنچنانی در زندگیم ندیده ام ، ولی بدانید انسان همواره در معرض سختی ، مشقت و امتحان الهی است و اسم دخترمان ربطی به مشکلات ندارد ، حتی به نوعی زنده کننده نور امید است در دل آنهایی که توکلشان بر خداست .
4 - یسری عزیزم مادر ندارد! بلکه فرشته ای دارد که در بیان احساساتم قلمم نا توان است تا در وصف او جمله ای بگویم. شاید لازم باشد همسرم به مناسبت اولین سالروز تولد دخترمان چند کلمه ای بنویسد تا روشن شود پشت آن چهره ای که هیچگاه ننوشته دنیایی از محبت نهفته است .
با ما باشید تا روز قرارمان 91/12/24
یا علی التماس دعا

مامان امیر مهدی (سوده)
5 اسفند 91 22:12
سلام پدر بزرگوار سپاس فراوان به خاطر لطف و عنایت شما که به خواهش من پاسخ دادید و دوباره روح و جان مان را از شمیم دلکش نوشته هایتان تازه ساختید.
افرین بر روان پاکتان و قلب بی ریایتان.انشاالله همیشه سایه پرمهرتان بالای سر خانواده تان باشد .مسلما یسری جان وقتی که به سن رشد و بالندگی برسد از داشتن پدری همچون شما بر خود میبالد و افتخار خواهد کرد از داشتن چنین پدری که اینچنین زیبا تمامی احساسات پاکش را بی دریغ نثار فرزندش میکند .
و ما نیز بر خود میبالیم و خوشحالیم که فرصت خواندن دل نوشته های زیبایتان را داریم .نمیدانم چگونه میتوانم بیان کنم احساسم را نسبت به نوشته هایتان . در نوشته هایتان در تک تک جمله هایتان رنگ و بوی مهر و عشقی ناب را میبینم .چقدر روحتان زلال و پاک و بی ریاست.از صمیم قلب از خداوند منان ارزوی عمری طولانی پر برکت و توام با سلامت و شادمانی را برایتان خواستارم .خداوند انشااالله دختر ماه رویتان را نیز برایتان حفظ کند .انشاالله روز به روز شاهد رشد و بالندگی اش باشید.
از لطف و عنایتتان بی نهایت سپاسگذارم که به درخواست این مادر عمل نموده و بار دیگر از نوشته های زیبایتان بهره مندم ساختید.من الله توفیق.


با سلام
از لحظه ای که جملاتتان را شروع به خواندن کردم ، لحظه به لحظه بیشتر شرمنده شدم ، چرا که بنده آنچنان مستحق این همه محبت و عنایت نیستم. .
اینجانب به سهم خودم از ایده و نظرتان برای این پست کمال تشکر و امتنان را دارم.
از همراهی شما با وبلاگ یسری دختر خوش قدم بسیار خوشبختم و برایتان آرزوی سلامتی و سعادت در کنار امیر مهدی جان عزیز را دارم
یا علی التماس دعا

عمه حدیث خوشگله
6 اسفند 91 9:16
ممنونم از اینکه به سوالات پیش آمده در ذهنم پاسخ دادین، ان شاالله منتظر قلم همسرتان در روز تولد فرشته خانم (یسری جان)هستیم.
در پناه خدا سالم و سعادتمند باشید.
یا حق


من نیز به سهم خودم و به لحاظ حسن توجه شما به این وبلاگ کمال تشکر را دارم
یا علی - التماس دعا
ریحانه النبی
6 اسفند 91 9:50
ممنون از لطفتان اهنگ وبلاگتان بسیارزیباست اگه توانستید به ایمیلم کد ان را بفرستید a_h_nima@yahoo.com ان شاءالله خدا دخترتان رااز خادمان به اسلام قراردهد در رابطه به نظرتان در وبلاگم هم خیلی تشکر می کنم


با سلام
متشکرم از توجه تان به این وبلاگ و دعای زیبایتان در حق دخترم
کد آهنگ را برایتان ارسال نمودم
یا علی التماس دعا

قالب و تقویم کودکانه
6 اسفند 91 10:19
تقویم های زیبای و اختصاصی کودکانه
با تم دلخواه شما
بدون استفاده از تم حاضر و آماده
هر طرحی که مد نظرتان است
ما طراحی می کنم
نمونه تقویم هایی که جایی ندیدید
http://baby-graphic.blogfa.com


ممنونم از تبلیغاتتون !!!!!!
مامان بهار
6 اسفند 91 18:02



سلام
ممنون
مامان صبا
6 اسفند 91 20:24
سلام خیلی نوشته هاتون احساسی و تاثیر گذاره واقعا بر دل میشینه مثل چهره معصوم وزیبای دخترتون که به دلم نشست مشتاقم از این به بعد نوشتهاتون رو بخونم واسه همین با اجازه لینکتون کردم


با سلام
خوشحالم از نظری که نوشته اید
اینکه وبلاگ دخترم را لینک کردید مایه مباهات من است .
من نیز وبلاگتان را لینک نمودم.
مامان طهورا عسلی
6 اسفند 91 23:03
ماشاالله چقدر خواستنی شده این دختر....


لطف دارید شما
مامان( فاطمه، گل بابا)
7 اسفند 91 13:20
سلام. جمله ی آخرتون خیلی دلمون رو لرزوند ولی بیاد آوردم که:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
اگر ما در قبال پدر ومادرانمان رفتاری دلسرد کننده ودل شکننده داشتیم پس خودمون رو آماده ی پذیرای چنین برخوردی از طرف فرزندانمون کنیم والا خیلیییی بعیده که فرزندانمون اینگونه رفتاری باهامون داشته باشند... مگراینکه من باب آزمایش الهی باشه که اونم: هرچه از دوست رسد نیکوست


متشکرم از نظرم شما
قصد بنده فقط تلنگر زدن بود و بس .
با نظر محترمتان کاملا موافقم.
مامان امیر.پسرسرما
8 اسفند 91 18:34
سلام
مرحبا به این قلم شیوا واین عشق پدرانه
موفق وپیروز باشید


سلام
خیلی ممنونم ، لطف دارید

مامان امیر مهدی (سوده)
10 اسفند 91 13:46
یسری جان عزیزم:با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :
دوستت دارمــ خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
دختر گلم یسری جان : انشاالله هزار سال در سایه خدا و پدر مادر مهربانت زنده و سالم باشی عزیزم.


برای تک تک جملات و کلماتی که خطاب به دخترم فرمودیدو با همان زبانی که برای سپاسگذاری از شما قاصر می ماند و برای این همه ابراز احساسات پاک از شما متشکرم
مامان امیر مهدی (سوده)
12 اسفند 91 2:04
شخصیت والای شما در بیان جملات و شیوه نگارشتان محسوس و هویداست .از پدر و مادر یسری عزیزم به خاطر ابراز لطف و محبتشان سپاسگذارم.در پناه حق باشید انشاالله.


ما نیز از همراهی شما ، بر خود می بالیم و برایتان بهترین ها را از خداوند منان خواستاریم
مامانی محمد طاها
12 اسفند 91 9:07
سلام وب جالبی دارید هر چقدر میخونم بازم برایه تکرار خوندن مسر تر میشم
اگر اجازه بفرمائید از بعضی از قسمتهایه مطالبوتن کپی کنم چون واقعا به دلم مینشینن این مطالب
بعضی از حرف ها ئی رو که نوشتین خیلی خیلی خوشم اومد


با سلام
مایه مباهات من است که چنین نظری دارید
با کمال میل هر متنی را که می خواهید بنویسید تا آن را برایتان ایمیل نمایم
بازهم سپاسگذارم

مامانی محمد طاها
12 اسفند 91 9:09
راستی لینک شدین اگه افتخار بدین محمد طاها هم لینک بشه


با افتخار لینکتان کردم
مامان امیر مهدی (سوده)
16 اسفند 91 9:49
سلام پدر گرامی.دلمان برای نوشته های زیبایتان و دیدن عکس جدید از چهره معصوم و دلنشین دلبندتان تنگ شده .هر کجا هستید موفق و موید باشید.در پناه حق.


عذر خواهی می کنم، انتهای سال است و کارهای بسیاری که این روزها دور و برم ریخته است .
با ویژه تولد یسری جان خدمت خواهم رسید.
از اینکه سر می زنید سپاسگذارم
مهتاب
16 اسفند 91 15:38
خیلی زبیا نوشتید رازهای صندوقچه دلتون
اجازه بدید ماهم مهمان ناخوانده دفترچه خاطرات شما باشیم
لینکتون کردیم


باعث افتخار من است ، با امتنان لینکتان کردم
nasema
16 اسفند 91 17:23
سلام به دوست عزیز برای داشتن تقویمی زیبا با تم مورد نظر خود و عکس های شما به ما مراجعه کنید با بهترین کیفیت و قیمت فقط 1000 تومان بهترین عیدی برای سال نو یه عیدی موندگار و کم هزینه پس زود بیاین


مرسی از تبلیغاتتون
مامان سها
18 اسفند 91 10:34
سلام
آفرین به شما با این قلم زیبا
خوشحال میشم اگر به ما هم سری بزنید
یسری جان رو لینک کردم


مرسی که منت بر سرمان گذاردید، با احترام سها جان را لینک کردم
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺻﺪﺭا و ﺳﻴﻨﺎ
18 اسفند 91 17:28
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﮔﻞ ﻳﺴﺮﻱ
ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺎﺯﺕ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ
ﺑا اﺣﺘﺮاﻡ ﺑﻪ اﻳﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﭘﺎﻙ ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﺮاﻳﺘﺎﻥ
ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﻡ
اﻱ ﻛﺎﺵ ﺯﻭﺩ ﺩﻳﺮ ﻧﺸﻮﺩ


متشکرم که همسرم را شریک دانستید در احساسات من ، ( بعنوان یک پدر ) و همچنین سپاسگذارم از بذل عنایتتان به این وبلاگ
مامان امیر مهدی (سوده)
22 اسفند 91 15:48
سلام پدر گرامی و یسری عزیز .قالب وبلاگ جدید مبارک.انشاالله هر روزتان عید باشد و سال خوبی را پیش رو داشته باشید.پدر مهربان یسری جان کلمات زیبایتان و حسن سلیقه تان همه و همه در خور ستایش است اما با عرض معذرت اگر حمل بر بی ادبی بنده نباشد من موسیقی قبلی وبلاگ یسری را جان را بیشتر میپسندیدم چون بیشتر با کلام دلنشینتان سازگاری داشت.اما به هر حال شما خودتان صاحب نظر هستید و تغییرات ایجاد شده را به دختر گلم یسری جان تبریک میگویم.

با سلام
خیلی ممنونم ، از لطف همیشگی شما به یسری جان و بلاگش
از نظرات سازنده شما استقبال می کنم و با احترامی که برای شما و تمامی دوستداران این وبلاگ قائل هستم آهنگ را به روال سابقش برگرداندم
موفق باشید
یا علی - التماس دعا
مامان ضحی
24 اسفند 91 0:54
سلام هزار ماشالله به گل دخترتون خدا رحمت زندگیتون رو براتون حفظ کنه بسیار زیبا و عالی نوشتین ولی یه خورده غمگین برداشتم اینه که شما بیش از حد نگران آینده یسری جان هستید و به شدت از ازدست دادنش میترسید(منظورم مستقل شدن و جدا شدنش در آینده از شماست) ان شاالله یسری جان در آینده قدر پدر و مادر عزیزش رو بدونه و مایه ی آرامششون باشه اگه مایل باشین تبادل لینک داشته باشیم.


با سلام
از لطف شما متشکرم
درست می فرمایید ، دقیقا از همان روز اول تولدش از جدا شدنش می ترسیدم ، هرچند می دانم قاعده زندگی اینست . در مورد سبک نگارش هم باید بگویم شاید کمی غمگین برسد آما بیشتر جنبه نصیحت گونه و پند آموز دارد .
مع الوصف از عنایت شما به این وبلاگ و دخترم بسیار سپاسگذارم

بابای سید علی
7 تیر 92 4:04
با سلام
خدا دلبندتان را برایتان حفظ کند
به امید روزهای پر از امید
لذت بردم ممنون از این خانه گرم




با سلام
متشکرم از حضور سبزتان . موفق باشید