یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

شیرین ترین لحظات عمر من

1392/3/24 5:49
1,578 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یسری جان :

امروز جمعه 24 خرداد سال 92 است و خوشحالم که با آغاز تعطیلات تابستانی ، فراغتم زیادتر می شود و بیشتر  با تو خواهم  بود .

از امروز هر لحظه که تو را بخوانم اجابت می شوی و چه شیرین است کسی را که دوست دارم ، در هر زمان که طلب کنم در کنارم باشد و لحظاتم راملون کند .

و خداوند بزرگ را شاکرم که  تن بیمارت جان دوباره ای گرفته و چشمان بی فروغت تلالویی دیگر یافته است و  برای یک پدر چه آرزویی قشنگ تر از این که سلامتی فرزندش را ببیند ؟

دختر نازنینم ؛

خوب می دانم  بزرگ کردن یک کودک ، آدابی دارد که باید با آن بسازم و باید مدام یادم باشد که چه قدر زجر خواهم کشید تا نوزادم ، نوپا شود و نوباوه گردد و چقدر خون دل می خورم که نونهال و نوجوان شود ، و شاید آن زمان به آرزویی که داشته ام رسیده باشم و بتوانم در زیر سایه درختی کمی استراحت کنم . اما می ترسم قبل از چیدن میوه دلم ،تمام شوم و حسرت نگاه پرمهرت بر دلم بماند . آخر شنیده ام بچه آدم را پیر می کند . شاید حرف خنده داری باشد ، اما روزهای بیماری فرزند ، بلا استثنا جزء روزهای بد زندگی هستند، دقیقا آن زمانی که شیطان لعینِ رجیم ماهرانه در افکارت قهقهه می زند ، موهایت را می بینی که در پس چین و چروکهای صورتت ، یک به یک سفید می شوند .

دختر پانزده ماهه من؛

کاش  بفهمی شیرین ترین لحظات عمر من وقتیست که سلامت و عافیت تو را ببینم .

و شیرین ترین لحظات عمر من وقتیست  که چشمانت پر از خواستن می شود و دستان ظریفت میان دستان مردانه ام گم می شود  . شیرین ترین لحظات عمر من وقتیست  که حاضری صورت بر صورتم بگذاری و من را ببوسی ، حتی اگر صورتم اصلاح نشده باشد . شیرین ترین لحظات عمر من وقتیست که دست هایم پر از خرید است و مجبورمی شوم در را با پـا ببندم و  تو همان وقت تمنای در آغوش کشیدنم را می کنی .

من اسم اینها را گذاشته ام لحظات ناب ، لحظات بکر ، لحظاتی که فقط شیرینی  آن را یک پدر می فهمد و بس !

پس چگونه می توانم بی تفاوت از تن تبدارت گذر کنم در حالی نگاه مضطربم طبیب و پزشک نمی خواهد  و فقط به امید لبخند دوباره ات دست دعا برمی دارم .

که او خود هم شافی است و هم وافی .

و کلام آخر ؛

کم کم دارد روز می شود ، قرار است در این صبح آدینه ندبه ای بخوانند و کسی را فریاد بزنند . من نیز در میان حوائجم گم شده ام، نمی دانم در زمان « امن یجیب » کدام آمالم را اول تر بخوانم  ، اما این را مطمئنم که سلامتی تو در سایه سار حضرتش آرزوی بزرگ من است به شرطی که هر زمان که به این دلنوشته ام رسیدی برایم دعا کنی ، اجابتش مهم نیست!
نیاز من به آرامشی است که بدانم تو به یاد من خواهی بود .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان امیر مهدی (سوده)
24 خرداد 92 16:33
یسری عزیزم:از خداوند میخواهم که چشمان زیبایت همیشه پر از نور امید و وجود نازنینت سالم و تندرست و دلت شاد باشد و سایه پدر مادر مهربانت بر سرت مستدام !
بینهایت از شنیدن خبر سلامتیت شاد شدم عزیز خاله.


از دعای زیبایتان بسیار ممنونم و به نیابت از دخترم کمال تشکر را از شما دارم.
مامان محمدحسین
25 خرداد 92 17:17
با سلام و تبریک اعیاد شعبانیه.
کاش رکورد تک عکسی یسری جان شکسته میشد و چند تا عکس میذاشتین......

ضمن سلام و تبریک متقابل
با توجه به اینکه این وبلاگ خاص یسری جان می باشد ، ترجیح داده ام عکسها به این صورت انتخاب شوند .

اما با این حال سعی می کنم این رکورد شکسته شود.
باباجون
28 خرداد 92 10:45
سلام
وبلاگ زيبايي داريد
براي فرزند عزيزتون آرزوي بهترين لحظه ها رو دارم
موفق و پيروز باشيد انشاا...

با سلام ، از لطف شما بسیار ممنونم
مامان برسام جون
29 خرداد 92 10:04
یسری خوشگلم .انشاءلله همیشه وجود نازنینت از بیماری دور باشه وپدر ومادر مهربانت شاهد سلامتی ونشاطت باشند .
امیدوارم خداوند تمام کوچولوهای دوست داشتنی مونو از بلاها وبیماریها محفوظ بدارد.


با سلام
خیلی ممنونم و برای شما در کنار خانواده گرامیتان بهترین ها را ارزو مندم
مامان سویل
30 خرداد 92 8:15


ارلا
1 تیر 92 14:42
سلام
وب نازی داری خوشحال میشم به من سر بزنی


ممنونم- حتما
مامان امیر مهدی (سوده)
4 تیر 92 16:36
سلام پدر بزرگوار و مهربان یسری عزیزم چه زیبا و دلنشین است نوشته هایتان که سرشار از صداقت و پاکی اند از ابراز لطفتان به پسر نازنینم بینهایت ممنونم تبریکات صمیمانه تان همانند بال فرشتگان سپید و ارامش بخش بود قداست کلامتان را میستایم.

یسری عزیزم تبریک من را به خاطر وجود شایسته پدر بزرگوارت بپذیر که وجودش نعمتیست در لحظه لحظه زندگی ات.در زیر سایه پدر و مادر مهربانت شاد و سالم باشی دختر قشنگم.

بابت لطفی که به ما دارید سپاسگذارم، هر آنچه انجام داده ام وظیفه بوده است و بس
بازهم تبریک ما را پذیرا باشید
ریحانه(مامان پارسا)
5 تیر 92 8:38
سلام بابای خوب یسری ناز چه وبلاگ قشنگی دارید و چه قدر با احساس مینویسید خوشحال میشم به وبلاگ ما یه سر بزنید و اگر موافق باشید با هم تبادل لینک داشته باشیم.


با سلام و تشکر از ابراز لطف شما
با افتخار لینکتان کردم
♥متین من♥
7 تیر 92 16:02
سلام دوست خوبم یک لحظه میای وب پسر من عکسشو ببینی واگه دوس داشتی بهش رای بدی ممنون میشم
کد 174 پیامک کنید به شماره 20008080200(دوهزار هشتاد هشتاد دویست)
یه دنیا ممنونم
درضمن دختر خیلی زیبای دارین با چشمای بسیار زیبا وگیرا
خدا حفظش کنه ماشالا


با سلام
انشاءالله
ممنونم از لطف شما
ریحانه(مامان پارسا)
8 تیر 92 7:45
یسری جان سلام من بازم اومدم پیشتون


شرمنده فرمودید و از محبتتون خیلی ممنونم
لیلا جواهری
9 تیر 92 7:28
سلام عزیزم. ایشالا که گل دخترتون همیشه شاد و سلامت باشه و براتون مثل همیشه برکت. قرض از مزاحمت: آرین من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده. خیلی ممنون میشم که کد 245 رو به شماره 20008080200 پیامک کنید. متشکرم.


سلام
مرسی
انشاءالله
مامان(فاطمه، گل بابا)
9 تیر 92 23:54
سلام...
مثل همیشه عالی...
بابای دختر کوچولوی ما هم این روزا فراغ البال شده وبیشتر به فاطمه گلش میرسه. امیدوارم روزهای پر از نشاطی در انتظار دختر نازشما باشه و همه ی بچه های معصوم ما
این شاخه گل هم برای یسری خانوم


مرسی خیلی خیلی لطف کردید
فاطمه خانم گل را ببوسید
مریم(یه دوست)
5 مرداد 92 13:00
جسارت نباشه ولی اگه امکانش هست یه عکسی از خودتون بایسری بزارین تا هم تو وبلاگ یسری باشه و هم اینکه شما رو ملاقات کنیم


جسارت نباشه با توجه به اینکه این وبلاگ خاص یسری جان است ، دوست دارم خاص بماند ، ناگفته نماند که بسیاری از وبلاگها فقط عکس دلبندشان را می گذارند و بس ، هرچند سلیقه ای است.
سند گفته هایم اینکه حتی از دیگربچه ها هم در کنار یسری جان استفاده نمی کنم . ( با احترام به خواهر زاده بسیار عزیزم پرهام )
مریم (یه دوست)
5 مرداد 92 22:26
لطفا از پیامم برداشت بد نشود ببخشید شاید در خواست بی جایی بود

نه خواهش می کنم


مریم(یه دوست)
6 مرداد 92 1:50



مریم (یه دوست)
6 مرداد 92 12:03
تقدیم به یسری و شیما سادات


تشکر می کنم از طرف یسری جان و شیما سادات عزیزم