یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

همه چیز برای اعتراف مهیاست

1392/4/21 18:53
1,040 بازدید
اشتراک گذاری

   

 

سلام یسری گلم ؛

به قاب نگاهم خوش آمدی ، نگاهی که 16 ماهی است ، من را سرگردان کوچه های دلتگی ات کرده ، همان کوچه هایی که از میان دستان تو راهی سرزمین دلم می شود و مایه امید من به زندگیست .

از روزهایی برای تو می نویسم و مهمان تو هستم ، که خود مهمان خدایم .

در ماهی برایت می نویسم که عزیز و پر خاطره است ، ماهی که تمام آرزوهای کوچک و بزرگم در آن اجابت شده است .

رمضان برایم تنها یک ماه قمری نیست ، بلکه نوید یک زندگیست ، آغاز یک تپش است ، شروع مجدد حیات من در کالبدی تازه ، در جسمی نو و در نقشی دیگر .

من این ماه را دوست دارم ، طی سالیان متمادی حوائجم به برکت این ماه ممکن شده است و شیرین ترین و قایع زندگی ام در این ماه رخ داده است .

عزیز بابا ؛

می دانم در این سی روز ، درهای آسمان گشوده می شود و نور می ريزد از فراز و مهر ، و رحمت می بارد از آن روزنه ‌های روشن بالای سر ، و خوب می دانم شبها چراغان می‌شود و نورباران و آفتاب مهربان‌تر می‌تابد ، و این را بهتر از همه می دانم که برکات این ماه در حق من تمام نشدنیست .

رمضان سالهای قبل را فراموش نمی کنم ، که هر کدام خبری خوش را برایم به همراه داشته اند و از خاطرم محو نمی شود رمضان 2 سال قبل را که خبر آمدنت دلیلی شد تا تنها ترین صیام باشم و فقط همسرم برای همراهی من در دل شب بیدار می شد و تمام صحبت هایمان درباره تو بود و برای تو بود .

دختر زیبای من ؛

این ماه ، ماهِ رحمت است ، ماهِ غفران است ، هرچه بخواهی خدا می دهد ، اما شرط دارد و اینکه باید قبل از هر چیز اعتراف کنی و بر زبان بیاوری آنچه را که در دل توست . این اعتراف تو را پاک می کند . تو را سبک می کند . دلت را بهاری می کند و « کوتاهی دستانت را به بلندی ستاره های اجابت می رساند ».

آخرین حرفم اینست ؛

در این شب ها که همه چیز برای اعتراف مهیاست ، وقتی سر می گذارم بر روی شانه های تو ، از صدای تپشهای قلبت آرامش می گیرم.

 در این شب ها که همه چیز برای اعتراف مهیاست ، گاهی دلم می خواهد روبروی تو بنشینم و به صورتت نگاه کنم و گاهی هم دلم می خواهد بی دلیل ببوسمت تا دلم پرواز کند و اوج بگیرد .

در این شبهای اعتراف می خواهم بگویم ، دخترکم ؛

من نه چشمانی روشن دارم و نه دستانی ظریف ، نه پوستی شفاف دارم و نه موهایی طلایی ، اما دلی دارم که قلب درون آن بی هیچ عذر و بهانه ای برای تو می تپد ، هماهنگ کن چشمان مهربانت را با چشمان مغرورم ، که فقط برای نگاه شیرین تو سر تعظیم فرود می آورند و پلک بر هم می گذارند .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

اميرعلي
21 تیر 92 18:33
سلام
ممنون كه بهم سر زدي
اميدوارم فرزند دل بندت كنيز حضرت زهرا باشن و زير سايه ايشون موفق و سربلند بشن
حق نگهدار خودتون و فرزند نازنينتون


با سلام و احترام
از حضور شما نیز متشکرم
مامان امیر مهدی (سوده)
22 تیر 92 0:07
یسری عزیزم ملکه زیباییها موفقیتت را در تمامی مراحل زندگی از خداوند منان خواستارم
با سلام و خسته نباشید خدمت پدر بزرگوار و مهربان یسری عزیزم از هیچ کوششی برای بالاتر بردن امتیاز عزیز دلم کوتاهی نخواهم کرد باز هم میگویم ستاره درخشان زندگیتان از دید ما اول است


با سلام و احترام
واقعا از صمیم قلب از شما متشکرم و این حسن نیت شما بارها و بارها به خونواده ما ثابت شده است .
بازهم به پاس محبت های بی دریغتان سپاسگذارم
***
22 تیر 92 3:16
فرشته کوچک آرزوها با اجازه ی مامان و بابایی اون دستای خشکلتو بالا بیار و از عمق جان شیرینت یه آمین برا دعای من بگو


امیدوارم آنچه برایتان خیر است اتفاق بیفتد
مامی ارمیا
22 تیر 92 11:17
سلام مامان یسری عزیز. ارمیای منم تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده .بهش رای میدین؟؟؟؟؟
لطفا کد 589 را به شماره 20008080200 پیامک کنید. ممنونم



با سلام
جسارتا ما رای هایمان را داده ایم
مهسا مامان نورا
22 تیر 92 12:51
نازکم ما که رایمون رو دادیم .ممنون که به وب نورا اومدید خوشحالمون کردید شما هم به نورای من رای بدید کد 190


ضمن تشکر
انشاءالله
باران
22 تیر 92 22:43
سلام
حالتون خوبه
همینطور حاله یسری جوون

ماه رمضانتونم مبارک باشه
و همینطور نماز و روزه هاتون قبول باشه
به نظر میاد شما هم مثل ما خونواده ای مذهبی هستین و من از این موضوع خععععععععلی خوشحالم
و میگم خدارو شکر که دمخلی ناز مثل یسری خانم تو همچین خونواده ای متولد شده
التماس دعا


با سلام
ممنونم که به ما سرزدید و خوشحالم از اینکه همراهانی چون شما داریم
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان در این ماه پرخیر و برکت ، طلب التماس دعا دارم .
هدیه
22 تیر 92 22:50
خوشحال میشم سر بزنی


حتما ، در اسرع وقت
ریحانه(مامان پارسا)
23 تیر 92 8:13
طاعاتتون مورد قبول باشه ان شاا...


ممنون ، از شما هم قبول باشه
مامان ماهان
23 تیر 92 12:18
ماشالله دختر نازی دارید زنده باشه


ممنونم ، لطف دارید
مامان مازیار
24 تیر 92 16:45
وای چه دخمل زیبای خدا حفطت کنه عزیزم.مرسی که به وبلاگ مازیار ما اومدی.دوستت داریم


خواهش می کنم، من هم از حضورتان در این وبلاگ سپاسگذارم
مامان امیر مهدی(سوده)
25 تیر 92 0:09
با سلام و ارزوی قبولی طاعات و عباداتتان و التماس دعای فراوان در این روزها و شبهای عزیز....
چشم انتظار اعلام نتایج هستیم .برای دختر شیرینم ارزوی موفقیت دارم.


با سلام
همچنین محتاج دعای خیرتان هستم و تشکر می کنم بابت پیگیری که نسبت به این امر دارید و همواره مشوق بوده اید
ریحانه(مامان پارسا)
25 تیر 92 9:34

تقدیم به عزیز دل دوست داشتنی ام یسری خانم ناز


خیلی زحمت می کشید که به ما سر می زنید و از اظهار محبتتون بی نهایت سپاسگذارم
شقایق
25 تیر 92 9:45
قبول باشه بابایی دختر خوشگلم و ببوسید


از شما هم قبول باشه
ممنونم از لطفتون
مامان محمدحسین
25 تیر 92 12:11
سلام و عرض ادب.
رمضان مبارک. در زیارت حرم آقا خانواده سه نفری ما را نیز به یاد داشته باشید.
روی ماه یسری جان را نیز ببوسید.


با سلام
حتما - ما نیز محتاج دعاهایتان هستیم
از لطفی که به یسری جان دارید ممنونم
الهام مامان محیا
25 تیر 92 14:18
سلام رمضانتان پر خیر و برکت.لحظه های استجابت دعا ما را هم فراموش نکنید . وبرای دختری به اسم ریحانه (که در ولاگم به عنوان " گریه ی مامانی " نوشته ام) نیز دعا به قصدشفا فراموش نشود
راستی کاش عکس خودتونم با یسری جون رو هم توی وبلاگ بذارین هم عکسی باشد در آلبوم یسری و هم ما بشناسیمتون. ممنون


با سلام ، نماز و روزه شما هم قبول باشد
کار قشنگی کردید و برای آن طفل معصوم طلب دعا کردید ،انشاءالله اجر آن نصیب دختر گلتان خواهد شد و با سلامتی زندگی خواهد کرد .
در مورد پیشنهادتان نیز عرض کنم انشاءالله در آینده نزدیک .
یا علی - التماس دعا
الهه(مامان یاسان)
25 تیر 92 15:36
با سلام ممنون که بهمون سر زدید من شمارو با افتخار لینک کردم


با سلام و تشکر
من شما رو با افتخار لینک کردم
مامان امیر مهدی (سوده)
25 تیر 92 17:13
http://www.weblogskin.com/amoozesh/header/


ممنونم
مریم(یه دوست)
4 مرداد 92 22:57
ای کاش همه بنده های خدا در این ماه عزیز لیاقت این رو داشته باشن که به کرده هایشان اعتراف کنن واز خدایشان طلب مغفرت کنن خدایا به خاطر این بچه های ناز مثل یسری ماراهم ببخش

آمین
الهام مامان محیا
5 مرداد 92 18:23
وای شرمنده...نمیدونم چرا ندیدمش!!!!!معذرت میخوام
باشه خیلی ممنون پس مشتاقانه منتظریم تا این پدر عاشق پیشه و نویسنده ی ماهر رو بشناسیم


به احترام این همه لطفی که شما دارید سر تعظیم فرود می آورم.
یا علی - التماس دعا
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 12:17
سلام نمیدونم چی شده هر بار که سراغ اینترنت میام اولین کلمه ایکه مینویسم اسم یسری هست تا بیام ببینم عکس جدید یا متن جدیدی براش گذاشتین یا نه اگه هم نباشه همون متنهای خیلی دلنشین قبلی رو میخونم شاید محبتی که نسبت به یسری حان پیدا کردم باعث این کار میشه امیدوارم همیشه سر زنده باشه و منم بتونم تا جایی که هست بهش سر بزنم


با سلام
از روزی که مخاطب این وبلاگ شده اید با نظرات جامع و متنوعتان اسباب رضایت از نوشتن را برایم فراهم کرده اید و بعبارتی لذت می برم از اینکه هستند کسانی که نه تنها دلنوشته هایم را میخوانند بلکه بودنشان مایه دلگرمیست
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 12:26
تشکر میکنم این لطف شماست


خواهش می کنم
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 12:29
گاهی مواقع نمیتونم بیشتر براش پیام بزارم چون خودم معذب میشم و دلیل بر بی ادبیم شاید بدونیدولی خیلی سوالات به ذهنم میاد بپرسم


من با کمال میل در خدمتم ، سئوالاتتان را بپرسید
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 12:33
میخوام بدونم ایا همه پدرا چنین احساسی رو نسبت به فرزندشون همیشه دارن وشاید اونو بروز نمیدن؟


تا جایی که من می دانم ، بله تمامی پدرها عاشق فرزندانشان بالاخص دخترانشان هستند . اما اگر شدت و ضعفی می بینید دلیل بر بی مهری نیست بلکه نوع ابراز احساسات است که دوست داشتنها را وارونه جلوه می دهد.
حتی گاهی اوقات غرور آفت جان می شود و جلوی سرازیر شدن احساسات ناب یک پدر را می گیرد
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 12:40
خداییش من بی محبتی از پدرم ندیدم و همیشه به داشتن دختراش افتخار میکنه وماعاشق بابا مون هستیم ولی مشکل اینه که گاهی پدرو مادرایی رو میبینیم که تو سر جنسیت بچشون مشکل پیدا میکنن این خیلی یرای من ناراحت کنده هست

خوشحالم که رابطه خوبی با پدرتان دارید
اما در خصوص آن عده بایستی عرض نمایم اگر آن والدین اطلاعاتی در مورد تعیین جنسیت داشته باشند متوجه می شوند که پدر نقش تعیین جنسیت را دارد و قاعدتا پدر نمی تواند خودش به خودش ایراد بگیرد و مادری که این فرزند را بدنیا آورده آنقدر بچه اش را دوست دارد که علی قاعده برای او هم نمی توان متصور شد که از فرزندش بیزار است .
این مباحث مربوط به انسانهای کم سواد است که از آغاز خلقت بوده اند و خواهند بود .
مریم (یه دوست)
9 مرداد 92 13:27



مامان عسل
12 مرداد 92 20:49
ماشالله
ببوسین عروسکو


مرسی از لطف شما
نارگل
20 مرداد 92 15:00
مامانی گل فک کن این کوچولوی ناز اهن بدنش کم باشه اخه زیر چشاش یکم کبود شد....حتما یه دکتر برید........
ببخشید که گفتم


خیلی لطف کردید و از توجه تان بی اندازه ممنونم ، ضمن آنکه احساس می کنم نحوه تابش نور در زمان عکاسی این تصور را بوجود آورده باشد ، بایستی عرض کنم یسری جان هر ماهه چکاپ می شود ، علی ایحال پیرو دقت شما چشم این مورد را در چکاپ ماهانه بعدی حتما در نظر خواهم داشت .
باز هم ممنون و سپاسگذارم
Mohsen
28 مرداد 92 13:06
بی خیال كه نارفیقه روزگار
دل گرم تو نداره سایه سار
بی خیال اگه كه زیر این كبود
از شروع قصه هات هیچكی نبود


متشکرم محسن جان
قشنگ بود
تقدیم به تو