هر لحظه نزدیکتر به خدا
وقتی پا می گذاری بر روی خاک غریب ، می بینی خیلی غریبی ، خاک غربتت به اندازه این دنیای لایتناهی است ، بعد از ثانیه ها می بینی ذره ذره این خاک شده همه داشته ات ، عاشق می شوی ، عشق به وسعت همه قلبت ، دل می بندی ، همه داشته ات در مشت بسته ات جای می گیرد . اما وقتی ثانیه ها جای خود را به دقایق دادند ، درمی یابی اینجا دنیای دیگر است ، دنیایی زیبا و واقعی ، دنیایی که در آن خلق شدی و خلق می کنی ، همه ناگفته هایت گفته می شوند و تو خدای سرزمینی می شوی به وسعت قلب کوچکت و این سرزمینت سبز می شوند به وسعت اشکهای شبانه ات . در سرزمین کوچک تو ستاره ها چشمک زنان به شادی و سرور می پردازند . گاه شاد می شوی و گاه غمگین ، گاه اشک می شوی و گاه لبخند...
نویسنده :
بابای یسری جان
20:23