یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

آنجا که چشمان مشتاقی برایت اشک میریزند

1391/5/3 16:14
1,060 بازدید
اشتراک گذاری

 


برای یسری گلم ؛ برای عزیز دلم ؛ برای تو

برای تویی که 135 روز از عمر قشنگت را گذرانده ای و روز به روز مفهوم قشنگ تری از زندگی را می شناسی .

وقتی چشمهای بیقرارت را بر روی صورتم می دوانی و با آن نگاه زیبایت پدر خطابم می کنی ، وقتی ردی از احساس کودکانه ات را بر دلم جای می گذاری ، و وقتی دست های ملتسمانه ات را بسویم دراز می کنی ، بند بند وجودم از هم می گسلد و به یکباره دلم برای در آغوش کشیدنت ، بوسیدنت ، بوییدنت و فریاد زدن اسم قشنگت که به حق مایه آرامش است ، تنگ می شود . اما این برایم کافی نیست و دلم می خواهد برایت بگویم آنچه را که ناگفته مانده است از روزگاری که هیچ چیز دل را تسلی نیست و شاید ذکر ( فان مع العسر یسرا ) من را مرهم باشد و بس .

دخترقشنگم ؛ هر گاه به سراغت آمده ام ، هوای تو در سرم بوده است و همه وقت به خود بالیده ام ، سخنی را که برایت نوشته ام حرف دلم بوده و اندیشه های تلخ وشیرینی را که برایت گفته ام همه از فرط محبت و اشتیاق پدرانه ای بوده است که خداوند در وجودم نهاده است .

سعی کرده ام کوچکترین فراغت دلم را به صبوری های کاغذ بسپارم تا اشکی از چشم کسی نتراود مگر از شوق زیاد و تمام تلاشم این بوده که نیازارم دل کسی را و ناامید نکنم امیدی را که با هزار تمنا به دیدار من و تو آمده است .

یسری عزیزتر از جانم ؛ آنجا که چشمان مشتاقی برایت اشک می ریزد و از درد دل من با تو متالم و متاثرمی شود ، من را متفکر می کند تا طلب بخشش کنم و پاس همه الطاف و محبتها  سر تعظیم فرود آورم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

سمیرا
3 مرداد 91 18:50
واااااااااااااااای دختر گلت همسن دخملیه من
خدا برات نگهش داره خیلییییییییییی نازه ماشالله
چندم اسفنده ؟


متشکرم - 24 اسفند 1390
راستی اصلاحش کردم :-)
بابای ملیسا
3 مرداد 91 19:50
با سلام . طاعات و عباداتتون قبول باشه . وبلاگ ملیسا خانم با موضوع یازده ماهگیش و عکسهای جدیدش به روز شد . خیلی خوشحال می شیم اگر سری به ما بزنید . راستی ما رو از نظرهای قشنگ خودتون محروم نکنید
حبیبه
3 مرداد 91 21:06
با سلام . طاعات و عباداتتون قبول.خیلی عالیه خوش به حال یسرا خانوم.خدا بهتون ببخشه و سایه شما و شیما ساداتو از سرش کم نکنه
بیاین توی این ماه مبارک برای همه مرض ها دعا کنیم برای مریض منم.
التماس دعا


ممنونم از توجه تان
محتاجم به دعای خیر شما - خداوند انشاءالله همه مریض ها رو شفا بدهد
در انتظار مهدی یار
4 مرداد 91 14:04
سلام.بابای یسری جونم...چقدر زیبا نوشته بودید...
منو که دعا می کنید..با اون آیه قشنگ...


سلام بر شما
اگر انشاء الله لایق دعا کردن باشم - حنما
در انتظار مهدی یار
4 مرداد 91 14:04
خدا دختر گلتون رابراتون حفظ کنه....سالم و شاد باشی خاله جونی...
سپیده
4 مرداد 91 19:46
سلام. خوبید؟ اگه دوست دارید عکسهای جشن دندونی کوچولوتون رو تو وبلاگ کودک من بنام خودتون بزارم تا بقیه دوستان از ایده ها تون استفاده کنند. منتظر جوابتون هستم. با تشکر.


متشکرم خانم سپیده
این افتخار نصیب من و همسرم میشود که از عکسهای یسری عزیزم در وبلاگ پرمحتوا و زیباتون استفاده کنید
سمیه
4 مرداد 91 22:11
سلام آقای پدر!
ماشاا... دخترنازی داری خدا براتون حفظش کنه
مطالبت قشنگه یعنی عالیه
از طرف من یسری جون و بوس و به شیما سادات سلام برسون خدا سه تاتونو واسه هم نگه داره...
التماس دعا


ممنونم از عنایتی که به ما دارید
در انتظار مهدی یار
6 مرداد 91 1:10
یسری دختری که هر بار اسمش را می شنوم امیدوار می شم و هر بار که باباییش قدم رنجه می کنند از خدا ممنون دار می شم.و نوید گشایش در کلاف سر در گم زندگیم را می بینم و می شنوم... ممنون که وقت می ذارید و به من سر می زنید... از خدا براتون خیر و از شما برای خودم دعاهای خوب می خوام....
در انتظار مهدی یار
6 مرداد 91 1:11
بابایی یسری خانوم چشماش رنگیه؟


آره رنگیه :-)
مامان و بابا
6 مرداد 91 15:08
ممنون از حضورتون واییی چه دختر نازی خدا براتون نگهش داره
ريحانه
6 مرداد 91 23:58
سلام طاعاتتون قبول، اينقدر عكسهاي نمكيش را نذاريد، دل آدم براش بيشتر تنگ ميشه. يه آيت الكرسي از طرف من براش بخونيد، منم از اينجا براش ميخونم. شيماسادات را سلام برسونيد
مامان شین
7 مرداد 91 11:48
سلام ماشالله به این خوشگل خانوم خدا براتون حفظش کنه.....
خوشحالم از اشنایی با شما و دخترتون....راستشو بخواهید من اول شوکه شدم وقتی متوجه شدم که این وبلاگ رو یه بابای مهربون و وظیفه شناس داره اداره می کنه.....اخه من اولین بار یه نویسنده بابا می بینم.....تبریک می گم بهتون بخاطر اینهمه احساس پاک و قشنگی که دارید.....
به کلبه درویشی ما هم سری بزنید خوشحال می شم...راستی من همه مطالبتون رو خوندم و بیشتر از همه از اون قسمت قدردانی از همسرتون لذت بردم.....


خیلی خیلی ممنونم
من لایق اینهمه لطف شما نیستم ، در هر صورت تشکر می کنم از ابراز محبتتون
عقیده من اینست که همسری مهربان میتواند مادری فداکار باشد که در این میان سهم من از این دنیای کوچک ، بسی بزرگ و بی اندازه بوده است
در انتظار مهدی یار
8 مرداد 91 0:39
سلام بابایی یسری خانوم...
ممنون بابای که جواب دادید...خیرش را ببنید.الهی این چشمها به جز یک رنگی و پاکی هیچی نبینه...خوشحالی هم خونه اش باشه...

خیلی ممنونم ، بهترینها رو برای شما نیز آرزومندم
سپیده
8 مرداد 91 18:44
سلام . یه مسابقه تو وبلاگ "کودک من" گذاشتیم. دوست داشتید شرکت کنید.
در انتظار مهدی یار
9 مرداد 91 1:24
سلام.شما لطف دارید.شرمنده نکنید. یسری خانوم گل را ببوسید...
سپیده
9 مرداد 91 12:31