یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

من به نگاه تو مومنم

1391/7/29 10:10
1,016 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام یسری جان ؛

این عکسی را که بیست و ششم مهر ماه نود ویک در طرقبه از توگرفتیم را بهانه کردم تا شاید سر صحبتمان باز شود و مهر سکوت دوازده روزه ام را بشکند . شاید هم موجه کند غیبت این ایام را .

البته می‌دانم وقتی به این فکر می‌کنی که کمتر به تو سرزده ام ، چقدر دلگیر می‌شوی و می دانم چه بغضی در سینه‌ات می‌نشیند و چه اندوهی چشم‌هایت را خیس می‌کند .

می دانم وقتی در کنارت نیستم ، خواب هیچ شقایقی را نمی بینی و برای هیچ پروانه عاشقی شمع نمی سوزانی و این را هم می دانم ، زماني كه انسانها تهي از احساسند ، تو با چتری از منطق گوشه اي تنها نشسته ای ، بی انکه کسی بداند ، چشمان نگرانت به دنبال چه چیزی سو سو می زند .

اما دختر گلم ؛

حقیقت این است بقاء عمر من وابسته به تعداد نفسهایی است که تو می کشی ، و لحظات ناب زندگیمان با بودن تو تکمیل می شود و اگر برای دیدن تو سنگریزه به پنجره‌ات نزدم ، بخاطر این بوده که نمی خواستم « ترکی بردارد ، شیشه نازک تنهایی تو » .

من نمی توانم پروانه‌ خشک شده‌ای روی دیوار زندگیت باشم و دوست داشتنم را در صندوقچه دلم مخفی کنم ، اما اگر گاهی کلمات بر لبم نمی آید و سکوت می کنم ، قدرت چشمان توست که مرا اینچنین مسحور خود می کند .

مطمئن باش آن زمان که در خواب شیرینت همبازی با فرشتگان هستی و آن هنگام که به دور از قیل و قال دنیا سرگرم بازی می شوی ، هم و غمم این است ، نگذارم آب در دلت تکان بخورد .

دختر زیبایم ؛

با این حال ، اگر دلتنگی و بیقراری در دلت موج می زند ، بهانه هایت را به بالاترین قیمت و با جان و دل می خرم ، فقط تو دلگیر نباش که من به نگاه تو مومنم ، و با گوشه چشم توست که لبخند بر لبم می نشیند و خودت خوب می دانی که زیباترین لبخندم همواره هدیه به توست .
 
عزیز بابا؛
اینها را گفتم ، چون دلم گریان شده ، همچون پسرکی لجباز پا به زمین می کوبد و تو را می خواهد .
من سکوت می کنم ، سکوتِ شنبه ای پر از طعم تلخ تنهایی و نگاهی منتظر که از تو دور است و خالی مانده از لحظه های ناب با تو بودن . برایم دعا کن و بخوان مرا که صدای تو زیباترین نغمه هاست .
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آریا
1 آبان 91 10:14
سلام....
خیلی قلم زیبایی دارین خیلی زیاد...
انگار توشته ها حرف دل من بود که با خوندنشون اینقدر احساس سبک شدن کردم...
هر پست زیباتر از قبلی و بدون جمله ای تکرار...
امیدوارم در کنار یسری جون همیشه سلامت و شاد باشید


با سلام
من نیز از شما برای لطفی که دارید ممنونم
هدا مامان رها
1 آبان 91 16:54
سلام.چقدر حسودیم شد به دخترتون که شما انقدر بیریا و با احساس براش مینویسین و در تمام جملات به ظاهر ثقیلتون ،سادگی و خلوص میباره....خوش به حال یسری جان....واقعا واقعا غبطه خوردم کاش منم میتونستم انقدر راحت حرفهای دلم رو به دخترم که نفسمه بزنم....(همسر شما به این حس عمیق حسادت نمیکنه؟؟؟؟آخه من خیلی خیلی به دخترم حسودی میکنم وقتایی که باباش عاشقانه بغلش میکنه و براش شعر میخونه و...)

سلام بر شما
از ابراز احساسات شما بی نهایت متشکرم .
اگر این کلمات بر دل شما می نشیند ، فقط بخاطراین است که در عین سادگی حرف دل تمام پدر ها و مادر هاست و ناگفته هایی که شاید کمتر گفته می شوند ولی محو نمی شوند .
در مورد همسرم باید بگویم ، همسری دارم بهتر از آب زلال و بهتر از بوته گل که شرایط را می سنجد و درکم می کند و او نیز می داند هرکسی جایگاه خویش را دارد .
موفق باشید - التماس دعا
مهسا
2 آبان 91 7:10
سلام مثل همیشه عالی بود .شما خیلی زیبا و ساده برای دخترتون مینویسید .هر وقت به وبلاگ یسری جون سر میزنم و نوشته های زیباتونو میخونم یه حس خیلی خوبی پیدا میکنم .امیدوارم در کنار یسری جون همیشه شاد باشید.



تشکر می کنم از محبت شما
هدا مامان رها
2 آبان 91 12:05
سلام شاید باور نکنید اما من از دیروز صبح که خیلی اتفاقی وارد وبلاگتون شدم تا امروز اصلا کار نکردم و تمام دلنوشته هاتون برای دختر نازتون رو خوندم .بعضی هاشونم چند بار خوندم چون واقعا حرف دل من و احساس من بود.انگار داشتم با رها حرف میزدم...خلاصه این دو روز رزقم حلال نشد...


سلام
در مورد بنده اغراق می فرمایید ، از طرفی خوشحالم آن چند خطی را که می نویسم مورد پسند شما قرار گرفته است .
همای اسمان
2 آبان 91 23:33
التماس دعا
در انتظار...
5 آبان 91 9:19
روزگارتون به زيباي گلستان ابراهيم وپاكي چشمه زمزم.عيدتان مبارك.

سلام خیلی وقت بود نیامده بودم.ماشالله ناز و خانوم شده.خیرش را ببینید.ممنون از دعاهی خوبتون.


سلام
ممنونم از عنایت شما ، به سهم خودم در این روز فرخنده لحظاتی خوب را برایتان آرزومندم
مامان امیر مهدی (سوده)
6 آبان 91 1:23
خاک عرفات را اب زمزم را کوه حرا را جرات ابراهیم را طاقت اسماعیل را وصال معشوق را صاحب کعبه نصیبتان کند. عیدتان مبارک.
نگاری
7 آبان 91 1:35
سلام بابا جون
مرسی که من و یادت می مونه سر می زنی
هر وقت اومدم اینجا محو چشمای ناز دخترت شدم


ممنونم از شما
مامان نازی
7 آبان 91 15:25
چقدر خوبه یک مرد بهترین پدرو بهترین همسر باشه بهترین همسر که باشه زن در کنارش ارامش داره و بهترین پدر که باشه باعث رشد و شکوفایی فرزندش میشه


با سلام
با نظر شما موافقم و این تنها در زمانی به منصه ظهور می رسد که مولایمان علی (ع) را الگو قرار دهیم و بس .
شاید آن وقت بتوانیم بگوییم کمی ( تاکید می کنم کمی ) مرد خوبی هستیم .
مامانی فری
13 آبان 91 14:24
خیلی خیلی زیبا و با احساس مینویسید منم یه مشهدیم با نوشته قشنگتون خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و هر وقت به وبلاگتون سر میزنم با متنی که راجع به امام رضا نوشتین منقلبم میکنه و اشکام سرازیز میشه موفق و موید باشید


سلام بر شما همشهری عزیزم
خیلی ممنونم از اظهار لطفتون ، در پناه امام هشتم محفوظ باشید.
همای اسمان
13 آبان 91 17:55
عید غدیر عید اتمام حجت خدا در تاریخ بندگی برشما وخانواده محترم مبارک


بر شما نیز مبارک
فهیمه
13 آبان 91 18:19
سلام
عیدتون مبارک
اینم برای یسری جون :


ممنونم از شما
سپیده
13 آبان 91 19:50
با سلام. وبلاگ "کودک من" مسابقه شماره 5 را شروع کرد. در صورت تمایل شرکت کنید.
http://koodakeman91.niniweblog.com/


متشکرم ، انشاءالله