شاید به وبلاگ دلمان سری بزند
سلام دخترگلم ؛
دل به آغوش سکوت که می دهم صدای تو آرام آرام مرا به سوی خویش می خواند و آن علتی است ، برای بهانه های دلم که گاه و بیگاه بیخودی تو را می کند . گاهی آنقدر غرق در دوست داشتن تو می شوم که دلم می خواهد در آغوش بفشارمت تا طعم تلخ دلواپسی ام شسته شود و این احساسی را که من دارم ، تنها یک پدر می داند و بس .
بایستی یک پدر بود تا بتوان فهمید چه حلاوتی دارد ، آن بوسه هایی را که با فرزندت تقسیم می کنی و باید یک پدر بود تا حکایت سِحر چشمان فرزندت را حتی در خواب بخوانی و باید پدر بود تا انگیزه تپیدن قلب را در کالبد جان ، آنهم به عشق فرزندت را لمس کنی .
همه اینها حقیقی هستند و هیچ چیز نمی تواند مانع از درک حقیقت شود ، حتی اگر در اتاقی باشد که پنجره هایش خاموش است ، و یا در اوقاتی باشد که گوش زمان کر شده است از پچ پچ رهگذران کوچه های پرفریب دنیا .
فرشته کوچک من ؛
با همه قیل و قال ها لختی درنگ کن و دستان کوچکت را به من بده ، از سر گرسنگی گریه نکن ، شاید صدایی بشنوی ، شاید زمزمه ای را بفهمی که با خدای خویش نجوا می کند ، به گمانم فرزندی مادرش را هزار سال است که گم کرده و یا پدرش را کتک زده اند . هر چه هست ، قلب او را شکسته اند و آدمهای کاغذی فراموشش کرده اند ، دلش همرنگ خون شده و نمی داند برای کدام غم و غصه اش اشک ماتم بریزد .
دختر عزیزم؛
شنبه ای که گذشت عید غدیر بود ، غدیر همان روزی است که مردم ناسپاس هزار و چهارصد سال پیش ، دیدند و شنیدند و چشم بر همه چیز بستند و از همان لحظه مادری گم شد ، پدری سنگ خورد ، دستانی بریده شد ، سرهایی از بدن جدا گردید و من و تو بی صاحب شدیم .
شاید بهتر باشد ، شکایت دنیای فریبکار را مستقیما به خود آقایمان بگوییم ، بلکه به وبلاگ دلمان سری بزند و نوازشمان کند . و اگر دلنوشته هایم را بخواند با زبان قاصرم خواهم گفت :
یابن یاسین و الذاریات ؛
فرصتی نمانده است ، دنیا به همین چند سطر رسیده است ، مدتی است لبخند مي زنم بي دليل ، و بی خیال زندگي مي كنم ، قاصدكها شانه خالي كرده اند و شوق روی شما ، توي دلم حيران مانده است ، خودت خوب می دانی از دنیا ، نگاه شما مرا بس است و اگر نگاهم نمی کنی ، لااقل بگذار نسیمی باشم كه هرشب موهای ریخته بر پیشانیات را نوازش می کند .
و یسری جان حرف آخرم با تو؛
نمی دانم با تمام تلاشی که می کنم در بالا بردن دیانت تو چقدر می توانم موثر باشم ، اما به این ایمان دارم وقتی طفلی در دامن فرزند فاطمه (س) تربیت شود ، تربیتی خدا پسندانه خواهد داشت و امیدوارم تو که از مادری سادات متولد شده ای ، گامهایت ، شعائرت ، آدابت و اخلاقت زهرا گونه باشد . ( انشا ءالله)
و حتی برای برآورده شدن این آرزویم ، تمام خنده هایم را نذر کرده ام ، تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد ، بر آرزویم نخند و بگذار دلخوش باشم .