یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

تولدی دیگر در پاییز

1391/9/24 16:40
1,244 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام بر یسری ، دختر آرزوهایم؛

دقیقا 9 ماه است تو را می بینم ، تو را می خوانم و تو را می نویسم و هر گاه بوسه ای بر تو می زنم ، سجده ای بر من واجب می شود ، نه از سر اجبار ، که به نشانه خضوع به درگاه خداوندیش و برای داشتن فرشته ای که ، در خانه من منزل کرده است .

دختر نازم ؛

لحظات شیرینی را که در برم نشسته ای ، آخرین روزهای پاییز می باشد ، که با تمام زیبایی و کمالش در حال گذران است ، اما تو از این ماه مگذر ، شاید یک جایی دلت گیر باشد و شاید پیوند خورده باشی با تاریخی که برایت جاودانه خواهد شد .

برخیز و با من به لب پنجره بیست و پنجمین روز از آذر ماه بیا ، تا ببینی چگونه 5 سال است که فراموش نکرده ام این روز را و همانطور که به قداست چشمانت ایمان دارم ، می دانم فراموش نخواهی کرد جشن میلاد کسی را که با تو می خوابد و بی تو بیدار می شود ، با تو می خندد و بی تو اشک می ریزد ، با تو بزرگ می شود و بی تو پیر می شود تا تو را بپروراند . و او کسی نیست جز مامانت « شیما » و به عبارتی همسر مهربان من .

دختر گلم ؛

می دانم الفبا نمی دانی و شمردن اعداد را یاد نگرفته ای ، اما آن کسی که چشمهای زیبای تو را رنگ کرده است ، این قدرت را به من داده ، تا در آنها بخوانم ، واگویه های شنیدنی ات را و حرفهای تامل برانگیزی را که دنیایی راز با خود دارد و می دانم اگر می خواستی در مورد این روز حرفی بزنی اینچنین می گفتی :

مامان عزیزم ؛

آنقدر کوچک هستم که نمی توانم به تنهایی برایت کادو بخرم ، و برایت ریسه روشن کنم و یا کلاه قیفی بر سرت بگذارم و کمک کنم شمع های کیکت را خاموش کنی و آنقدر کوچک هستم که نمی توانم دسته گلی از رز ها و شقایق ها برایت بیاورم و رویش بنویسم « گُل برای گُل » و حتی نمی توانم بگویم ، بایست کنار پنجره ، و به من نگاه کن و بگو: « سیب » تا عکسی برایِ قابِ لبِ طاقچه زندگی ام بگیرم .

مامان دوست داشتنی ام ؛

می دانم برایت چیزی ندارم به جز یک دنیا هیاهو و گریه ، اما همراه با آن هدیه ای که پدرم از طرف من پیشکش می کند ، سکوتم را هدیه می دهم در شبهایی که فقط صدای تاریکی به گوش می رسد و شما برای من بیداری .

این روزها که دست گچ گرفته  شما ، وبال گردنت شده ، توفیق بوسیدنش هم از من سلب گردیده است ، پس بگذار روی همچون ماهت را ببوسم تا در عطش وصل شما در اضطراب نمانم .

مامان خوبم ، به پاس زحماتی که برایم می کشی ، فقط می توانم بگویم : « دوستت دارم »

یسری جان ؛

حرفهای زیبایت را تا عمق مفهوم درک کردم و می ستایم ، و به داشتن دختری با کمالات که در خطابه هم ادب را می سنجد و با احترام سخن می راند  ، افتخار می کنم .

و کلام آخر ؛ شیما سادات عزیزم ؛

در ساعاتی که عقربه های خورشید ، طلوع نگاهی دیگر از تو را بشارت می دهند و در آن هنگامه ای که سرشار از ذوق داشتن تو هستم  ، به همراه دختر گلمان و دلتنگ تر از همیشه تمام قد می ایستم و کف زنان « تولدت را تبریک می گویم » .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان طهورا عسلی
26 آذر 91 1:00
سلام . مامان یسری چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام ، منظورتان را متوجه نشدم!!!!
هدا مامان رها
26 آذر 91 8:01
سلام.از صمیم قلب تولد همسرتون رو تبریک میگم و براتون آرزوی روزهایی شیرین و پر از آرامش دارم


ممنونم از تبریکتان و متعاقبا آرزوی موفقیت برایتان آرزومندم

شیما مامان درینا
27 آذر 91 9:14
چه تشابه جالبی که من هم نام مادر یسری عزیز هستم و این حس خوب مشترکی رو به من داد که خیلی خوشحالم و یه اتفاق مشترک دیگه هم این که منم متولد آذرم البته 30 آذر و 5 روز با مامان شیمای یسری خانوم اختلاف دارم . حتماً حتماً از طرف من بهشون تبریک بگین برای یسری و مادر و پدر عزیزش آرزوی سلامتی دارم .

از تبریک شما ممنونم و ضمن آنکه بنده پیشاپیش تولد شما را از طرف خانواده سه نفریمان تبریک عرض می کنم

مریم
27 آذر 91 17:45
سلام عرض میکنم...
تولد همسرعزیزتون را تبریک میگم و با تمام وجودم برای خانواده خوشبختتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم....
ببخشید میتونم اسم پسری و دختر گلمون را ازتون بپرسم؟؟؟


سلام
به وبلاگ دخترم خوش آمدید و بابت تبریکتان متشکرم
جسارتا پسری در کار نیست و اسم دخترم یسری (yasra) است به معنای دختر خوش قدم و مایه گشایش و راحتی است
موفق باشید
مامان ابوالفضل
28 آذر 91 14:31
مامان جون یسراگلی تولدت مبارک انشاالله همیشه سلامت وخوشبخت و سعادتمند باشید.
ماشاالله به این گل دخمل نانازی .خداحافظش باشه همیشه.


ممنونم از لطفتون
مامان ابوالفضل
29 آذر 91 14:35
کاروان میرود و دخترکی جا ماندست

وسط باغ حزان قاصدکی جا ماندست

لخته خون نیست که در چشم کبودش پیداست

سر باباست که در مردمکی جا ماندست

با نگاهی به رخش در دل خود مادر گفت

نکند در کف دستش فدکی جا ماندست

هاتفی داد ندا قامت این قافله را

قدری آهسته ببندد ملکی جا ماندست

زیبا نوشته اید و دقیقا دست بر روی نقطه ضعفم گذاشتید، آخر می دانید از زمانی که خداوند یسری را به ما به امانت داده است ، خواندن شرح واقعه کربلا برایم دشوارتر گردیده چه بسا ، گاهی احساس می کنم ، دلم ، جانم ، روحم و نیز دخترم در آنجا جا مانده اند و اسم طفل شیر خوار و نیز کودک سه ساله آتشم می زد .
محتاج دعایتان هستم- التماس دعا
مامان طهورا عسلی
30 آذر 91 0:28
این روزها که دست گچ گرفته شما ، وبال گردنت شده ، توفیق بوسیدنش هم از من سلب گردیده است ، پس بگذار روی همچون ماهت را ببوسم تا در عطش وصل شما در اضطراب نمانم .

منظورم این جملانه


آهان متوجه شدم
همسرم دچار کشیدگی عضله شده بود و مجبور بود دوهفته ای دستش رو گچ بگیره ، اما الان الحمدالله باز کرده و روبه بهبودیه
از توجه شما خیلی خیلی ممنونم
سپیده
30 آذر 91 12:48
روي گل شما به سرخي انار
شب شما به شيريني هندوانه
خندتون مانند پسته
و عمرتون به بلندي يلدا
یلدا مبارک
http://koodakeman91.niniweblog.com/

منم تبریک میگم
مامان امیر مهدی (سوده)
30 آذر 91 17:37
اگر میم مشکلات را برداریم زندگی شیرین میشود برایتان هزاران یلدای شکلاتی ارزومندم عمرتان طولانی قلبتان افتابی یلدا مبارک...

برشما نیز مبارک
مامان سارا
2 دی 91 10:13
برای ایشون بهترین ها رو آرزومندم و امیدوارم این خانواده 3 نفره 120سال در کمال صحت و سلامت در کنار هم باشن .
خاله قربون این چشات بره ،هزار ماشاالله چه رنگی داره


متشکرم از آرزویتان
ما نیز برای شما بهترین ها را از خداوند بزرگ خواستاریم

نیم وجبی
3 دی 91 22:30
چه نی نی نازی دارین
به نیم وجبی ما هم سر بزنید خوشحا ل میشم



مرسی - چشم حتما
مامان محمد امین
6 دی 91 17:27
سلام مامان روشا نازی...من از طریق نی نی 91 باهاتون آشنا شدم ...اگه دوست داشتین تبادل لینک داشته باشیم خبرم کنید


سلام
با کمال افتخار لینک تان کردم
نگاری
8 دی 91 16:41
سلام یسری جون و بابایی
تولد مامانت مبارک خوشگلم



مرسی ، خیلی لطف کردید
الی
9 دی 91 10:29
سلام روی ماه دخترتان را ببوسید


سلام
ممنونم از لطفی که دارید
مامان مهرزاد جان
17 دی 91 20:04
عزیزم چه چشمای نازی داره دخملی خدا براتون حفظش کنه خیلی زیبا می نویسید


ممنونم از این همه لطف شما که نسبت به اینجانب و دخترم دارید