یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

دندان (1) - با دندانهایت گاز بگیر

1391/10/14 7:29
998 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام یسری عزیزم ؛

در سه هفته ای که نبودم  فکر می کردم ، کجای این دنیا کسی مثل من بخاطر تو، بی خوابی ، دلتنگیش را قلقلک می دهد؟ به این نتیجه رسیدم باد از هر طرف که بوزد، برگ سرانجامش افتادن است و فقط این من هستم که فراموشت نمی کنم در حالیکه شاید روزی فراموش شوم .

دلم از روزی که  تو را ببیند وانگار ندیدمت می ترسد ، ازدیر به دیر دیدنت نیز هراس دارم . اگر بتوانم در گوشه قلب تو جای دنجی را برای خود پیدا کنم ، زندگی ام به بیهودگی نگذشته است .

دختر عزیزم ؛

از لحظه زیبای تولدت ، همراه تو تجربه هایی شیرینی داشته ام و هر گاه حرکت جدیدی را می آموختی و یا مرحله ای از رشد را پشت سر می گذاشتی سراپا به وجد می آمدم و در دل ذوق می کردم ، اما اینبار نمی توانم ساده بگذرم و ننویسم از لحظه نابی که نخستین صدای برخورد لیوان با دندانهای زیبایت ، شوری وصف نشدنی در من ایجاد کرد و خدا خدا می کردم برای یک لحظه دندان کوچکت را بر روی انگشتانم بفشاری تا شاهد باشم چگونه اثرش بر روی پوست دستم ظاهر می شود و باز بالا و پایین بپرم و قربان صدقه ات شوم و این جریان ادامه یابد ، همه اینها اسباب خوشحالی  و غرور را برایم فراهم می کرد .

عزیز بابا؛

برای این نعماتی را که خداوند مهربان به تو داده است شاکر باش و بدان گاهی اوقات برای آنکه محبوب باشی و یا از سر احترام و حتی از فرط خجالت ، مجبور می شوی از دندانهایت برای گزیدن لب هایت و گاز گرفتن زبانت استفاده کنی .

همان لحظاتی که احساسات پاکت را به تاراج می برند و تو را متهم به ناگفته ها می کنند ، همان لحظاتی که رج به رج حرفهایت را کنار هم می بافند تا از کاه کوهی بسازند و با حرف هایشان جگرت را بسوزانند ، همان لحظاتی که مراقب تو هستند تا دست از پا خطا کنی تا تکیه بر مسندت بزنند و بر تو ریاست نمایند ، همان لحظاتی که با کنایه هایشان انگار پتکی سنگین بر سرت فرود می آورند و دلت را چون بشقابی چینی تکه تکه می کنند ، بدون آنکه سراغی از چینی بند زن معروف بگیرند ، همان لحظاتی که برای محبوب ماندن بجای پاسخ دادن ، لبخند می زنی و خون دل می خوری ، همان لحظاتی که دیگران نگاهت می کنند تا لحن صحبتت  در مقابل حاضر جوابی بی ادبی دیگران را ببینند و درست همان لحظاتی که مجبور می شوی با افکارت گلاویز شوی و یا از عقایدت فاصله بگیری ، تا حرمت آنها را نگه داری ، اینها همان دقایقی هستند که باید « زبانت را گاز بگیری » و روزه سکوت پیشه کنی .

سوگلی بابا ؛

پشت هر واژه ای دنیایست ، می توانی با کلماتش بازی کنی و هر طور که می خواهی بیانشان کنی ، ولی برای آنکه بوی خداوند را استشمام کنی و بی دغدغه سختی های جهان را پست سر بگذاری ، برای آنکه صدای بال شاپرک ها را بشنوی و برای آنکه نشانی خانه دوست را بدانی ، مجبوری حرمت نگه داری . تعارف هم نمی کنم ، این حرف ها بهای عمر رفته من است و می دانم که تو به اینها معتقدی ، با این حال دلم آرام  نمی گیرد و باید می گفتم ، که یقین دارم ، اگر بتوانم در آخرین نامه ام  کلامی را به تو یاد آور شوم  که  در تربیت تو موثرتر باشد  نفسی به آسودگی خواهم کشید و آرام چشم بر هم می گذارم.

دختر گلم ؛

دلم می خواهد زمین همچنان به گردش خود ادامه دهد تا فرصت کنم هر لحظه بوسه ای بر گونه هایت بزنم و با تمام وجود ببویمت و بتوانم آنقدر به تو نزدیک شوم که در میان نفسهایت بغض های فرو خورده ام را برایت حراج کنم و ناگفته هایم را بگویم .

برایم دعا کن ، دعاهایت را با آن دستان کوچکت دوست دارم ، حتی اگر مرغ آمین خفته باشد .

واین حدیث خطاب به یسری، دختر خوش قدمم ؛

مسلمان واقعی کسی است که مردم از دست و زبان او در امان باشند . حضرت محمد (ص) 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان محمد حسین
14 دی 91 20:29
salam.
tabrik be khatere morvaride koochooloo.
manam kheyli doost daram dandoone fendogham biroon biad.


salam
merci-omidvaram dandanhaye pesare goletoon zoodtar va be salamati dar biyad .
مریم
14 دی 91 23:38
عالی بود مثل همیشه....!


ممنون ، لطف دارید شما
مامان ابوالفضلم
17 دی 91 17:00
سلام مبارک باشه مروارید قشنگ گل دختری .
عکسش هم محشره .ماشاالله.


سلام
مرسی شما لطف دارید
مامان نازی
17 دی 91 22:12
مثل همیشه زیبا و دلنشین بود نوشته هاتون.
مروارید یسری ناز مبارک باشه.


خواهش می کنم ، از تبریکتون نیز ممنونم
مامان النا
19 دی 91 9:23
مرواریدهایت را نشانه ایی از نعمت بیشمار خداوندی بدان وبرایشان ارزش قائل شو .که خودش در ایین وامیدش همواره بیان فرموده هر آنکس که دندان دهد نان دهد
بیادش ویاریش امیدداشته باش واولین سرمایه های زندگیت را ارج بده
مرواریدهای زندگیت مبارک .


زیبا نوشتید ، آنچه راکه تمنای هر پدر و مادریست
سپاسگذارم
مامان ابوالفضلم
19 دی 91 15:58
سلام آپیدیم و منتظر حضور گرم ودلپذیر شما دوست گرامی.


با سلام _ انشاءالله
دخملیــــــــــــــــــ
23 دی 91 19:40
سلام
با زیباترین جمله ای که میتونست تموم بشه تموم شد


ممنونم
دخملیــــــــــــــــــ
23 دی 91 19:41
مرواریداتم مبارک.....ایشاا..آسیاب روزی حلال بشه براش


مرسی ،در مطلب بعدی در این مورد خواهم نوشت
دخملیــــــــــــــــــ
23 دی 91 19:43
میگم ببخشید هااااااااااااااااااا
امیدوارم ناراحت نشین
ولی چرا مامان یسری جان چیزی براش نمینویسه؟؟؟؟
یا شما ازش براش نمیگید....
امیدوارم جسارت نکرده باشم
ممنونم


خواهش می کنم ، جسارت نکرده اید ، مطالبم قبل از اینکه بر روی وبلاگم قرار بگیرد ، همسرم آنها را می خواند و غلط یابی می کند و ضمن آنکه شخصیت انسانها در ابراز عشق نسبت به فرزندشان با یکدیگر متفاوت است و از سویی بسیاری از وبلاگها هستند که فقط یکی از والدین می نویسد و دیگری مشوق است .در چند تا پست هم از همسر عزیزم گفته ام و نیز تشکر کرده ام ولی در کل ایده خوبی بود که حتما استفاده خواهیم کرد

مامان النا
24 دی 91 8:37
سلام ببخشید من رو میشه راهنمایی کنید من نمیدونم چطور باید دوستان رو اد کنم وهمچنین روی بعضی از قسمت ها پسورد بذارم اگه راهنمایی کنید ممنون میشم.


سلام
شما می توانید بر روی وب دوستان کلیک کنید و آدرسشان را کپی کرده و در قسمت مدیریت وبلاگتان ( در بخش پیوند وبلاگ ) آن را درج کنید و پس از تائید به دوستان شما اضافه خواهد شد
برای پسورد گذاشتن در هنگام نوشتن مطلب می توانید رمز بگذارید البته بایستی مطالبتان را در ادامه مطلب بنویسید تا بنوانید رمز بگذارید
دخملیـــــــــــــ شکلکـــــــــــــ
29 دی 91 17:40
آفرین به این مامانی مدیر..........
گاهی یه دستی هم برای ما تکون بده خواهر


ممنونم از لطف شما
جسارتا مدیر این وبلاگ یک آقاست !!!!
هرچند از راهنمایی های همسرم کمال تشکر را دارم
پرهام
4 بهمن 91 15:47
خیلی خوب مینویسی جوریه که باید تا اخرشو خوند


مرسی ، نظرتان باعث دلگرمیست


مامان امیر.پسرسرما
7 بهمن 91 15:52
سلام
مبارک باشه ...بالاخره یسری جان نون خور شد
مطاب روخیلی زیبانوشتین...
خوشبحال دخترگلتون که پدری مثل شماداره


ممنونم از ابراز لطفتون و عنایتی که نسبت به یسری جان دارید
مامان ملیکا
25 اسفند 91 10:01
به خدا اگه بیشتر از لقمان حکیم نباشید ، هرگز کمتر هم نیستید....
من و همسرم تا آخرش رو خوندیم و حسرت خوردیم از اینکه چرا بیانمان به شیوایی و رسایی شما نیست .....
تا بتونیم برای دخترمون ، حرفهای جاودانه بگذاریم.....


خواهش می کنم ، اغراق نفرمایید
نوشتن جملات زیبا شاید کار سختی نباشد ،مطمئنا تربیت فرزندی صالح به مراتب مشکل تر است و ایمان دارم پدران و مادرانی که چنین از کودکی به رشد تربیتی فرزندانشان بها می دهند ، ثمره آن را در بزرگسالی خواهند دید .
وبلاگ قشنگتان را که دیدم ، این نکته برایم مبرهن گردید که به این مطلب اهمیت می دهید.
برایتان آرزوی موفقیت دارم
به احترام شما