یسری جانیسری جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
امیر یاسین جانامیر یاسین جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

یسری ، دختر خوش قدم

دو اتفاق اول اسفند ماه

1391/11/29 12:30
731 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام یسری جان؛

چشمان زیبایت را که نگاه می کنم ، می فهمم منتظرم بودی و هر روز که کودکانی را می دیدی پدران و مادرشان برایشان کلی درد دل نوشته اند آهی از سر آرزو می کشیدی .

من خاموشی را از سکوت حرفهایم می شناسم و این سکوت است که دوست داشنت را در دلم شعله ور تر می کند .

قبل از اینکه بازخواستم کنی کمی هم واقع بین باش و ببین در آن لحظاتی که نیستم در كوچه تنهايي و از پشت پنجره هاي بسته ، تو را مي خوانم ، با شاپركها در آسمان آبي هم صدا مي شوم و با باران نام تو را بر لب جاري مي سازم و به نیت سلامتی تو صدقه می هم .

به هر حال امروز آمده ام ، با تو ، به وسعت تمام نداشته هایم ، حرف بزنم و می دانم این ناگفته ها را ، همه می خوانند الا تو !

دخترک زیبای من ؛

بهمن هم تمام شد و فردا اولین روز از آخرین ماه سال 91 است ، از بچگی عاشق این ماه بودم ، انگاری بوی سال نو با ظهور اسفند در شامه ام می پیچد ، بی قرارم می کند ، بی‌قراری‌هایم در این روز‌ها ریشه در دلتنگی‌ دارد ، و این دلتنگی‌ها از جنس دلتنگی‌های عاشقانه است ، چیزی که خودم هم توصیفی برای آن ندارم ، چیزی مثل شوخی‌های بچه گانه ، یا شاید چیزی مثل دلتنگی برای قهقه‌های کودکانه‌مان و حسی است برای بچگی‌ کردن من .

ولی افسوس که سالهای کودکی از دستم رفته است و من همچنان برای پیدا کردن ماشین بازی هایم که حالا اسقاط شده اند هورا می کشم بی آنکه بدانم کیستم .

در این میان گاهی یاد تو جانم را تازه می کند و به سالهای بی تو بودن پوزخند می زنم.

آهان ، داشت یادم می رفت ، از اسفند برایت می گفتم  ، ماهی که برایم خاطره ها به همراه دارد . از همان روز اولش که لحظه تولد مادرم است . گذشته ام جان می گیرد و رقص کنان در خاطرم مرور می شوند .

اگر کفر نگفته باشم بعد از خدایم می پرستمش و چنانچه به جایگاهی رسیده ام از دعای خیر او بوده است ، لبخند که میزند پر میشوم از بهانه های خواستنش و پر میشوم از طنین خوش صدای نفسهایش و زندگی روی خوشش را نشانم می دهد ، هر چند که می دانم گاهی لبخندش مصنوعیست و برای انکه آزرده نشوم ، خود را به همان کوچه ای می رساند که نامش را « علی چپ » گذاشته اند تا در انتهای آن به دنیا ثابت کند ، چرا مقدس ترین واژه را مادر می دانند . و این مادر من است که  با نگاه دقیق و ظریفش در پنج سال قبل ( مصادف با میلاد امام حسن عسگری – علیه السلام - ) دختری را برای همسریم پیشنهاد داد که اینک مایه آرامش من گردیده است .

همه و حتی غریبه‌ها می‌دانند  خالی میشوم از همه دلتنگی هایم و شیشه های غبار آلود پنجره اتاقم پاک می شود ، وقتی همسری مهربان همچون او را در کنار خود می بینم و دوست دارم در سالروز ازدواجمان به او بگویم ای تمام دلخوشی های ساده من ؛ این روزها  که تمام لحظات پرالتهاب مرا مال خود کرده ای  و روزهای مرا میسازی ، با تو خوشبخت ترینم.

یسری عزیزم ؛

برای زیستنی متعالی و صد البته شرافتمندانه ، سعی کن خاطرات خوب را مرور کنی و نگذاری هر آنچه برای دیگران و حتما برای تو مهم است فراموش شود ، یادت باشد ، شرط محبوب شدن و محبوب ماندن اینست که در خاطرات خوب دیگران شریک شوی ، خوشحالی کنی و تا آنجا که می توانی زیبا برقصی.

این دو  اتفاق را هیچگاه فراموش نکن؛

 1- سالروز تولد آنهایی را که دوستشان داری 2- مناسبتها و تاریخهایی که در آینده ای روشن در زندگی مستقلت شکل خواهند گرفت ، که آنها همیشه اولین و آخرین هستند و رمز بقای زندگیت خواهند بود .

و کلام آخر ؛

اگر این بار کمتر از تو نوشتم ، آزرده خاطر نباش ، چشم می کشم روی سایه 24 اسفند ماه که از تو به جا مانده و چشم می کشم به دهانی که بخندد به این همه تنهایی و انتظار، این خانه برای آمدن تو گل آذین خواهد شد .

 «هرچند ، اگر ننویسمت ، هرکس به من نگاه کند ، تو را از چشمانم خیسم خواهد خواند و می فهمد چقدر دوستت دارم » .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامانه بهار
30 بهمن 91 13:05
سلام دخمل من تو این مسابقه شرکت کردهhttp://shahrekhatere.niniweblog.com/post10.php

میشه بهش رای بدید؟ کافیه کد 104 (سیده بهار مسعودی علوی)رو به این آدرس ایمیل کنیدgerafist.yang23@yahoo.com
مرررررررررررررررررررررررررسیییییییییییییییییییییییییی


با سلام
حتما
مامانه بهار
30 بهمن 91 13:06
نوشته هات خیلی جالبن و به دل آدم میشینه یسری جان رو ببوس و مواظبش باش

به منم سر بزن


ممنونم ، حتما سر میزنم
مامان ملیسا و مهدیس
30 بهمن 91 16:10
دوست عزیزم سلام
دخملای من در مسابقه زیباترین نی نی شرکت کرده
از شما دوست خوبم تقا ضا دارم که کد 110 و111رو به ایمیل
gerafist.yang23@yahoo.com
ارسال کنید.
اگه میخواید عکس دخملام رو توی شر کت کننده ها ببینید به سایت
http://shahrekhatere.niniweblog.com/post10.php
برید.لطفا بعد از رای دادن بهم خبر بدید.
از لطف شمابسیار بسیار سپاسگذارم
دخملای من کدهای:110و111
مهلت رای دهی تا 1 اسفند


انشاءالله
مامان امیر مهدی (سوده)
30 بهمن 91 16:53
سلام هر بار که به خانه کوچک یسری جان سر میزنم غرق در لذت میشوم سرشار میشوم از عطر زیبای نوشته هایتان ..از زیبایی عشق پدرانه تان...از تدبر و اندیشه زیبایتان ....و این بار بسیار بیشتر لذت بردم از خواندن نوشته هایتان که هم قدردان زحمات مادر گرامیتان بودید و هم از عشق پاک همسرتان نوشتید...احسنت بر تدبر و اندیشه والایتان ...احسنت بر شما پدر نمونه و همسر مهربان و فرزند حق شناس...
پیشاپیش تولد دختر عزیزتان را تبریک میگویم و امیدوارم در اینده هم چون پدر مهربانش او هم قدر دان زحمات بی شایبه تان باشد.

با سلام
آنقدرها هم که شما می فرمایید لایق تعریف و تمجید نیستم ،
ضمن تشکر و قدردانی بایستی عرض کنم از این که به وبلاگ یسری جان سر می زنید باعث مباهات و فخر من است
مامان امیر مهدی (سوده)
30 بهمن 91 16:57
یسری عزیزم تولد مادر بزرگ عزیزت مبارک باشه گلم.انشاالله سالیان دراز سایه اش بالای سرت باشد عزیزم.
امیدوارم در پناه حق سالم و شاد باشی .خوشحال باش از داشتن چنین پدر بزرگوار و ارزشمندی دختر گلم.تولد خودت هم پیشاپیش مبارک باشه دختر عزیزم.


من از طرف یسری جان بخاطر این همه لطف تشکر می نمایم
مامان( فاطمه، گل بابا)
30 بهمن 91 18:33
سلام. تبارک الله... امیدوارم خوشبخت وسعادتمند باشین و فرزند دلبندتان آینه تمام نمای زیبایی های حقیقی باشد...انشاءالله


سلام
محبت دارید
مامان( فاطمه، گل بابا)
30 بهمن 91 22:32



مرسی
مادر آینده
1 اسفند 91 0:04
با سلام
چطور می تونم آهنگ زمینه ی وبلاگتون رو داشته باشم؟


با سلام در صورت داشتن آدرس وبلاگ و یا ایمیل ، بفرمایید تا کد آهنگ را برایتان ارسال نمایم
مامان محمدحسین
1 اسفند 91 6:05
مثل همیشه قشنگ.
خدا هر سه رو (مادر،همسر،دختر) رو برای شما حفظ کنه.


و امیدوارم سایه شما بر روی سر فرزندتان مستدام باشد ، لطف کردید
ریحانه النبی
1 اسفند 91 11:04
نوشته هایت بسیار زیبا هشتند مخصوصا با این اهنگ ارامبخش که اشک را در چشمانم حلقه زده


خواهش می کنم
مامان نازی
2 اسفند 91 10:53
یسری عزیز داری روز به روز خانم تر میشی.الهی زیر سایه مامان و بابا و مامان بزرگ مهربون با یه دنیا خوبی زندگی کنی.دوست داشتید به ما هم سر بزنید


ضمن تشکر ، حتما به وبلاگ کیانا جان سر خواهم زد

شیما مامان درینا
2 اسفند 91 17:39
همیشه با خوندن وبلاگ یسری عزیز حس خاصی بهم دست میده که نمیتونم توصیفش کنم . یه حس دلتنگی.... هر چی هست خیلی دوست داشتنیه . به مادرتون به خاطر پرورش چنین مردی تبریک میگم و حتماً روزی دیگران به خاطر پرورش بانویی به نام یسری به شما تبریک میگن ..... تولد دختر معصوم و زیبا پیشاپیش مبارک


از لطف شما بسیار بسیار ممنونم و همیشه من و یسری جان را مورد تفقد قرار داده اید
مامان امیر مهدی (سوده)
2 اسفند 91 18:10
سلام پدر بزرگوار مهربان و گرامی.هزاران افرین بر احساسات پاک و قلم شیوایتان و هزاران افرین بر زیبایی تحسین برانگیز چهره دختر دلبندتان.متشکرم از لطف و عنایت شما که تنها شامل حال خانواده تان نشده و افراد پیرامونتان را نیز از این همه لطف و محبت سرشار و شرمنده میفرمایید.سپاس پدر مهربان و گرامی..


بنده نیز به سهم خودم از شما تشکر می نمایم
التماس دعا
مامان امیر مهدی (سوده)
2 اسفند 91 19:26
سلام پدر مهربان خواهش میکنم تشریف ببرید وب امیر مهدی و در باره این مطلب که خواستم بنویسید:چرا برای فرشته هامون وبلاگ درست کردیم.
ممنون از لطف و عنایت شما.


حتما

مامان امیر مهدی (سوده)
3 اسفند 91 9:53
سلام پدر بزرگوار در حقیقت یک مسابقه واقعی نیست این اسمی است که مامانهای دیگه براش گذاشتند و فقط قصد این است که ما هدفمان را از درست کردن وبلاگ برای فرزندمان بنویسیم و با توجه به قلم زیبای شما و پاکی و صداقت دلتان من خیلی دوست داشتم صحبتهای شما را هم بخوانم این بود که خواهش کردم بنویسید .بابت اینکه منظورم را درست بیان نکردم عذر خواهی میکنم.


استدعا می کنم در اسرع وقت
هرچند خودم را سزاوار اینچنین تعریف هایی نمی بینم
مامان علیرضا
5 اسفند 91 10:02
سلام
بابای یسری خانوم شما چطور وقت میکنید که بیایین و اینجا به این قشنگی بنویسین؟
بابای علیرضا به زور میرسه یه نگاهکی به وبلاگش بندازه!


با سلام
من نيز همانند ساير پدران محترم مشغله هايي دارم و چنانچه به فاصله ميان پستها نگاه كنيد متوجه عرضم مي شويد . اما هميشه سعي كرده ام سوا از زماني كه در اختيار فرزندم هستم ، مدتي را هم صرف نوشتن برايش كنم.
بااميد سلامتي براي تمامي پدران و مادران محترم
مامان مهربان فاطمه
6 اسفند 91 1:28
سلام٠٠٠٠چرا پيام من در اين نظرات نيست؟نكنه أون كسي كه أوش ناراحت شديد من هستم٠٠٠٠ولي هر چون فكر كردم چيز بدي ننوشتم٠٠٠يعني ممكنه پيام إرسال نشده باشه


با سلام و احترام فراوان
اینجانب به رسم احترام به مخاطبانم همیشه نظراتشان را منعکس نموده ام ، اما به این خاطر نظر شمادیده نمی شود که در زمان ارسال برای من ( احتمالا نا خواسته ) گزینه خصوصی را فعال کرده بودید . ضمن آنکه هیچگاه از نظرات شیوا و کاملتان ناراحت نشده ام ، چه بسا که خیلی اوقات سازنده بوده اند .
از اینکه مخاطبانی چون شما دارم بر خود می بالم و بدانید که من از طرفداران پرو پا قرص وبلاگتان هستم و خواهم بود .
مهربان فاطمه گلمان را ببوسید
یا علی التماس دعا

بابای بهداد
8 اسفند 91 12:08
چه قلم سنگین و گیرایی...
اجازه دارم لینکتون کنم؟


ممنونم ، با کمال افتخار
مامان امیر.پسرسرما
8 اسفند 91 18:25
سلام
تبریک صمیمانه من به 3بانوی بزرگوار مادر،شیماجان ویسری دخمل زیبا
بسیارزیباوعالی نوشتید...


مرسی ، لایق این همه لطف نیستم
محبت کردید
معصومه مامان آرتین
20 اردیبهشت 92 13:28
سلام ببخش که این سوال رو میپرسم چرا اینقدر دلتنگ و غمگین مینوسی؟ اخه اشک چشمانم را پر کرد وقتی نوشته های زیبایتان را خواندم. خیلی دوست دارم بدانم چرا اینقدر دلتنگی؟ توروخدا به وبم بیا و جواب بده.


با احترام
پاسخ دادم