کاری که خدا با تو می کند
سلام یسری جان ؛
دختر حالا یکساله من ، اینک من از جذبه عطر اگین نگاهت با تو سخن می گویم از فرداهای نیامده ، از قیل و قال امروز و از حواشی روزهای رفته بر باد .
این روزها آنقدر دلتنگت هستم که گاه احساس می کنم فاصله هایمان صفر شده ، اما لمس نگاه تو مقدور نیست و نیز کابوس ندیدنت ، رویای با توبودن را شکنجه می دهد .
در این روزهایی که همه چیز در حال تغییر است به سراغت آمده ام تا بر دوشم سوارت کنم و بگویم آنچه را که باید بدانی و درک کنی تا بزرگ شوی.
دختر نازم ؛
آمده ام تا چشمت را باز کنم بر نظراتی که در این چند روزه به وبلاگت سرازیر گشته است و برایت بخوانم ایمیل ها و پیامک هایی را که با نام تو شروع شده است و یا از تبریکاتی که بصورت تلفنی و یا حضوری بخاطر تو ممکن شده اند .
همه اینها بخشی از محبت کسانی است که در روز بیست و چهارم در شادی تو شریک شدند ، این شادباشها از طرف انسانهایی است كه براي همه لبخند دارند و هميشه براي همه هستند ، این تبریکاتِ همان آدمهایی است كه بدي هيچكس را باور ندارند و نامشان تمام مردم ایران من است .
کسی برای فرستادن پیام ، پولی از من نگرفته است ، حتی قول نگرفته اند که من جبران کنم ، پس بی ریا و خالصانه بوده است ، بخاطر تو ، که خورشید گرمی برکرانه بی کرانه دریاها ، و باز بخاطر تو که وجودت تمام می کند نقطه نامیدی را وآغازی دوباره می شود .
نفس بابا ؛
امروز ، من می خندم ، تو می خندی ، مامانت می خندد و خدا هم همراهمان و دست در دستمان لبخند می زند و امروز، ما خدا را همین جا ودر کنارمان روی زمین داریم ، پس باید تشکر کنیم از کسانی که این خنده را به ما هدیه دادند و دوست داشته باشیم کسانی را که خوشحالمان کردند .
بگذار من به نیابت از تو حرف دل تو را اینگونه بزنم :
همه مردمان خوب سرزمینم ؛
کاش بدانید این چند روز که پیام تبریکتان را دریافت می کردم ، آنقدر مست غرور و خوشبختی می شدم که باورم می شد هیچ گرفتاری و مشکلی ندارم ، با خودم فکر می کردم ، زندگی با همه وسعت خویش آنقدرها هم که می گویند بد نیست ، باد صبا به آن سمتی می وزد که من می خواهم و یا به قول آن خواننده معروف« همه چی آرومه ، غصه ها خوابیدن » .
کاش بدانید با شماها پرواز می کردم و جایی میان آسمان و بالاتر معلق می ماندم و حس می کردم خدایم اینجاست .
کاش بدانید چقدر شوق داشتم وقتی نگاه می کردم به سطورِ خط خورده ی دفترم و نوشته هایی که حالا جزئی از دفتر خاطراتم شده است .
کاش بدانید در تمام لغت نامه ها سفر می کردم تا واژه ای برای بیان احساسم و تقدیر از شما بیابم .
با این حال ، به پاس یکایک پیامها و تبریکاتتان سرم را از سر خضوع خم می کنم و در یک جمله « از همه شما عزیزان برای نظرات قشنگتان سپاسگذارم و سالی خوش را در کنار خانواده محترمتان از خداوند مهربان خواستارم .»
و کلام آخر ؛
دختر محبوب من؛
تو برای مردم زندگی نمی کنی بلکه در میان آنها ادامه حیات می دهی ، پس برایشان احترام قائل شو تا تو را مورد لطف قرار دهند .آنها را دوست داشته باش تا عزیز همه گردی .
در جایی خواندم « باید آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بداری (کاری که خدا با تو می کند) » .
این آخرین متن هم برگ سبزی بود در سالی که گذشت تقدیم به یسری دختر خوش قدم و تمامی بازدیدکنندگان خوب و مهربانش .
سال نو مبارک