خاطره ترین خاطرات من
سلام یسری جان
خوبی دختر گلم ؟ ایام بر وفق مرادت هست ؟ خدا را شکر . من هم بد نیستم ، روزگار را می گذرانم و با تمام مشغلات و گرفتاریهایم وقتی به تو می رسم حالم خوب و خوب تر می شود .
حالم خوب می شود چون تو را در قلبم دارم وحس خوب با تو بودن در رگهایم جریان می یابد .
چرا حالم خوب نباشد وقتی تو نمی گذاری دفتر خاطراتم سفید بماند و باعث می شوی زیباترین کلمات باغ بهشت را پیشکش تو کنم . چرا حالم خوب نباشد وقتی صدای تو دلنشین تر آوای دنیا می شود و بر جان و دلم می نشیند .
دختر کوچک قصه زندگی ام ؛
در حالی نخستین ساعات بامداد روز پنجشنبه چهاردهم آذرماه نود و دو را سپری می کنم که در خواب نازی خفته ای و تنها تیک تاک ساعت است که زمان دارد سکوت خانه را بشکند و اجازه نمی دهم چیزی دیگری آرامش تو را بر هم بزند .
اصلا کاش می توانستم در این لحظات کار بزرگتری برایت انجام دهم مثلا ستاره های دست چین شده آسمان را تقدیم تو کنم تا بدانی روزهایی را که حضورم در ثبت دفتر خاطرات کمرنگ می شود ، همان روزهایی است که برای تو و آینده خانواده کوچکمان تلاش می کنم .
کاش می توانستم فواره های احساس این لحظاتم را لبریز از داشتن تو کنم تا ببینی چگونه دستانم پر می شود از یاد تو و بر طاقچه دلم آرام می گیرد .
کاش می توانستم هراس دریده شده ای که به واسطه روزهای بیماری ات نگرانم می کند را نشانت دهم .
کاش می دانستم رمزچشمان زیبایت چیست که اینچنین من را مسحور قدرت خویش کرده است .
کاش می فهمیدم چه رازی است میان فراموشی عطر گلها و رقص پروانه ها و چه سِرّی در پس خش خش برگهای پاییزی و بی اعتنایی به طراوت باران است ، وقتی تو در آغوش من رمیده ای .
و تنها یک چیز را کاش تو می دانستی که چقدر مشتاق هستم تا پس از یکروز کاری طولانی اینچنین عاشقانه هایم را برای تو بنویسم، برای خود خودت .
دلیل نفسهایم ؛
من را ببخش اگر به واسطه گرفتاریهای کاری ام سی و هفت روز ننوشتم آنچه را که دلنوشته های گاه و بیگاه من لقب گرفته است . ولی خوشحالم که بار دیگر دستانم با قلبم همراه شده است تا نام تو را فریاد بزند .
من را ببخش که گاهی آنقدر سرشار از ناگفته ها می شوم که لا به لای کلماتم گم می شوم و نوشتن برایم دشوار می نماید . هرچند اعتقاد دارم که اگر از بدو تولدت برای تو قلم زدم بایستی در این راه استوار بمانم .
عزیز بابا ؛
می روم تا کمی بخوابم به این امید که زیباترین رویاها را ببینم ، به این امید که وقتی بیدار میشوم حقیقت شود همه رویاهایم و باز چشمان گشوده ات من را وادار به لبخندی کند که شیرین ترین لبخند دنیاست .
راستی در جایی خواندم
ﻫر آدمی ﮐﻪ می رود
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫوﺍﯾﯽ
برمی گردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿزﯼ ﺑرﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧدﻥ ﻫﺴت !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎطره !
دوستت دارم خاطره ترین خاطرات من .
دوستت دارم ......