رزق حلال و شیر پاک
سلامی دوباره
دختر گل من ، دیروز برای دومین بار مجبور شدیم تن نازنینت را در اختیار سوزنی حیات بخش قرار بدهیم و مسیر سلامت زندگی را برایت هموارتر از قبل کنیم ، در واقع واکسنی را که در چهار ماهگی باید تزریق می کردی تو را در مقابل بیماری ها مقاوم می کرد.
یسری جان ، واکسن زدن تو را بهانه کردم تا کمی هم از فردی برایت بنویسم که شاید اکنون به او وابسته جسمی هستی اما گذر زمان تو را به وایستگی روحی و عاطفی سوق خواهد داد .
بی شک می دانم ، در این دوران کودکی ات ، خیلی ها را می بینی و خیلی صداها را می شنوی اما آن صدا و چهره ای که تو را سرشار از امنیت و آرامش می کند ، کسی است که خداوند رب العالمین ، بهشت را در زیر پای او قرار داده است و او کسی نیست جز مادر .
عزیز بابا ؛ این را می دانی که مامانت در این روزهای وانفسا ، در این ایامی که تو زبان نداری و گاهی اوقات ما زبون می شویم چه دغدغه هایی را متحمل شده است ؟
اما سهم من این است که از طرف تو و خودم از او تشکر کنم و به احترام آن عشق مادرانه اش تمام قد بایستم و تعظیم کنم .
شیما سادات عزیزم ، همسر مهربانم
از تو می خواهم دستان نازنینت را در دستانم مظطربم بگذار تا به آرامش برسم و همیشه در کنارم بمان و وقتی خسته از کار روزانه پناه به ضریح چشمانت می آورم ، تو حاجت روایم کن که سخت محتاج نگاه تو هستم ، همانطور که در این 51 ماه گذشته از آغاز زندگی مشترکمان بی نظیر بودی و هستی ، بابت همه صبر و تلاشت تو را می ستایم و بارها حس زیبای پدر بودن را به خودم یادآوری می کنم تا فراموش نکنم آن 289 روزی را که برای دخترمان و به خاطر زندگی مان به سختی راه رفتی ، از خوردن خیلی چیزها پرهیز کردی و خیلی رنج کشیدی
و تو یسری گلم ، قدر مامان را بدان که بی شک او فرشته است و خدا او را برای تو و تو را برای او و هر دوی شما را برای من آفریده است .
راستی ماه رمضان نزدیک است ، او پا به پای من در سحر بیدار خواهد شد تا تنها نباشم ، هر چند بخاطر تو نمی تواند روزه بگیرد و همه اینها فقط برای حقی است که تو داری (رزق حلال و شیر پاک )