من به نگاه تو مومنم
سلام یسری جان ؛ این عکسی را که بیست و ششم مهر ماه نود ویک در طرقبه از توگرفتیم را بهانه کردم تا شاید سر صحبتمان باز شود و مهر سکوت دوازده روزه ام را بشکند . شاید هم موجه کند غیبت این ایام را . البته میدانم وقتی به این فکر میکنی که کمتر به تو سرزده ام ، چقدر دلگیر میشوی و می دانم چه بغضی در سینهات مینشیند و چه اندوهی چشمهایت را خیس میکند . می دانم وقتی در کنارت نیستم ، خواب هیچ شقایقی را نمی بینی و برای هیچ پروانه عاشقی شمع نمی سوزانی و این را هم می دانم ، زماني كه انسانها تهي از احساسند ، تو با چتری از منطق گوشه اي تنها نشسته ای ،...
نویسنده :
بابای یسری جان
10:10